چکیده:
فرم به عنوان یکی از ارکان اساسی شعر، مجموعه ای پیوسته از قالب، زبان، تصویر و موسیقی شعر است که بسیار فراتر از فقط قالب و شکل ظاهری شعر. فرم یک شعر، تنها قالب یک شعر نیست که محتوا در داخل آن جای گیرد، بلکه مقوله ای است که همراه با روند به وجود آمدن شعر صورت می گیرد. نوآوری و شکستن هنجارهای عادی و متعارف در فرم شعر، از جمله شگردهایی است که شاعر برای آفرینش شعر خود، از آن بهره می گیرد و صاحب سبکی خاص در شعر می گردد. هر شاعری با نوآوری در شعر خویش، تنها زمانی می تواند از شعرهای تکراری فاصله بگیرد،که زنجیره کلامش از هم نگسلد و انسجام و وحدت کلام را حفظ کند. محمد علی بهمنی از غزل سرایان معاصری است که برای حیات بخشیدن به زنجیره کلام خود با انواع نوآوری ها در فرم غزل، به گونه های متنوع هنرنمایی کرده است. در این پژوهش، انواع نوآوری های بهمنی در فرم غزل مورد کندو کاو قرار خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
"1)اسم مرکب در ساخت اسمهای مرکب ابداعی در غزلهای بهمنی،یکی از تکواژهای آزاد حتما اسم است، برای نمونه اسمهای مرکب«داغیاد»،«موجکوب»،و«خوابزاد»در قالب ترکیبات جدید،با ساختار زیر در غزلیات بهمنی دیده میشوند: الف)ترکیب صفت و اسم-اسم مرکب ایجاد موسیقی در شعر از دیگر عواملی است که شاعر در زنجیرۀ کلام خود،با استفاده از واژۀ ابداعی در همنشینی با سایر واژگان،به آن توجه داشته است.
من آن زلال پرستم در آبگند زمان که فکر صافی آبی چنین لجن بودم (همان،86) اسم مرکب ابداعی دیگری که از ترکیب اسم و فعل ساخته شده است،واژۀ«موج کوب»در بیت زیر است: چه غروری!چه سرشکن سنگی موجکوب است یا خیال شما؟ (همان،113) به نظر میرسد که بهمنی در ساخت این واژۀ ابداعی که در زنجیرۀ کلامش خودنمایی میکند،به ترکیب زیبای«واج موج»شفیعی کدکنی نظر داشته است: و من طنین پویه و پرواز و پنجه را برسطح این هویت جاری، و واجموجهایم، تصویر میکنم(شفیعی کدکنی،1385:462) نمونههای دیگر نظیر«خوابزاد»و«دلخند»در ابیات زیر: خابم چه زیبا شد،اما تعبیر ناباوری داشت بیداری خوابزادم،تسخیر خوش باوری بود (بهمنی،1387:200) و: منی که شاعر دلخندها بودم،زبانم لال اگر دلمویه پرداز و اگر تسلیم غم باشم(همان:208) 2)صفت مرکب بیشترین بسامد کاربرد صفات ابداعی در غزلهای بهمنی مربوط به کاربرد این نوع صفت است.
برای نمونه بهمنی در بیت زیر وزن«فاعلن فعل،فاعلن،فعل»را بهکار برده که در شعر گذشته نیز کاربرد داشته؛ولی بهرهمندی او از انتخاب صحیح واژگان و جابهجایی آنها و همچنین با مهارتی که در تصویرسازی و بافت کلام از خود نشان میدهد،باعث میشود که این احساس به خوانندۀ شعر دست دهد که با وزنی جدید و ناآشنا روبهروست: شب که میرسد از کنارها گریه میکنم با ستارهها (بهمنی،1390:201) نوآوری در شکل ظاهری غزل بهمنی علاوهبر دگرگون کردن غزل در زمینۀ تصویر،زبان،موسیقی و..."