چکیده:
ادبیات «انتظار» از بنمایههایی است که بویژه از اوایل دهه شصت، توسط شاعران ونیز منتقدان ادبی مورد توجه قرارگرفت؛ اما رویکرداهل نقد به آن بیشتر شکل مطبوعاتی و ژورنالیستی داشته تا آکادمیک و از این رو، جای پژوهشهای جدی و علمی از این دست، بسیارخالی است. برای دستیابی به پژوهشی پیرامون این گونه ادبی، شایسته است آن را از دریچههای گوناگون، بازشناخت و بررسی کرد. پرسش بنیادی این مقاله، چگونگی کارکرد موسیقایی شعر انتظار و ارتباط آن با درونمایه اثر است؛ ازاین رو، نگارندگان با بررسی آماری نود قطعه شعر انتظار از بیست شاعر برجسته معاصر، در پی دستیابی به پاسخ به این پرسش هستند. در بررسی موسیقی بیرونی شعر انتظار، به کارکردهای وزن در شعر انتظار، هماهنگی وزن با درونمایه، اوزان خیزابی و جویباری و اوزان شفاف و کدر در این نوع شعر پرداخته شده است. سپس با جستاری در موسیقی کناری شعر انتظار، کارکرد قافیه و پیوند آن با موضوع انتظار، واژه قافیه و ارتباط موسیقایی آن با سایر واژگان بیت، قافیه بدیعی و قافیه معنوی در شعر انتظار و ردیف پویا و ایستا و پیوند آن با موضوع، موردتوجه قرار گرفته ونهایتا موسیقی درونی شعر انتظار و تکرار و موسیقی در عنوانهای شعر انتظار بررسی شده است. از جمله دستاوردها و یافتههای این جستار این است که شاعر شعر انتظار به شکلی ناخودآگاه در لحظههای سرایش، پیوندی ژرف بین مفهوم اندوهناک انتظار و فرم شعر انتظار برقرار میکند.
خلاصه ماشینی:
"بهنظر میرسد اشعار انتظار با اوزان خیزابی،تجلی حالت سرخوشی و شادی درونی شاعر باشد؛شاعری که در حالت بسط قرار دارد و گویی بارقههای آمدن منجی را پیشاپیش میبیند و این حالت را با زبان شعر بیان میکند؛مانند غزل زیر از سهیل محمودی با وزن خیزابی«مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن»در بحر«رجز مثمن مطوی مخبون»از مجموعۀ«فصلی از عاشقانهها»با عنوان«جمعه موعود»: دست تو باز میکند پنجرههای بسته را#هم تو سلام میکنی،رهگذران خسته را دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم#آینۀ قدیمی غبار غم نشسته را پنجره بیقرار تو،کوچه در انتظار تو#تا که کند نثار تو لالۀ دسته دسته را شب به سحر رساندهام دیده به ره نشاندهام#گوش به زنگ ماندهام جمعۀ عهد بسته را این دل صاف،کم کمک شده است سطحی از ترک#آه شکستهتر مخواه،آینۀ شکسته را (محمودی،1369:100) اما اوزان جویباری وزنهایی است که«از ترکیب نظام ایقاعی خاصی حاصل میشود که با همۀ زلالی و زیبایی و مطبوع بودن،شوق به تکرار در ساختمان آنها احساس نمیشود و ساختار عروضی افاعیل نیز در آنها بهگونهای است که رکنهای عروضی در آن عینا تکرار نمیشود؛مانند:«مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن»که با همۀ گوشنوازی و خوشآهنگی و فراوانی استعمال در شعر استادان بزرگ غزل،خصلت تکرار طلبی در ساختمان آنها کمتر وجود دارد»(شفیعی کدکنی،1379: 396).
تکرار در شعر انتظار،گاهی اندیشۀ سیال ذهنی شاعر را که در فضای سروده جاری است،نشان میدهد؛مثلا در این بیت،سرودۀ سهیل محمودی در دفتر«فصلی از عاشقانهها»میخوانیم: دلم قرین غم بیقرین تنهایی است#دلی که سوخت براو هردلی تماشایی است (محمودی،1369:86) همین همحروفی تأثیرگذار در مصراع چهارم شعر زیر از ساعد باقری نیز نمودی روشن دارد: از خاک بوی حادثه میآید#این را به من پرندۀ سرخی گفت آن شب که در هوای سحر،جان داد#آن شب که زخم خورد و به خون در خفت (باقری،1368:62) در اینجا شاعر برای آنکه حال درونی خود را از طولانی شدن انتظار بیان کند و تنهایی خود را بهتر به تصویر کشد،از آرایۀ«همحرفی»بهره میبرد."