چکیده:
مفهوم واسازی ژاک دریدا در بیشتر موارد مورد بدفهمی قرار گرفته و اکثرا در درک درست آن ناکام بودهاند. معمولا واسازی را نقد ساختارشکنانه یا شالودهشکنانه متون فلسفی به حساب میآورند و این امر در ترجمههای فارسی این اصطلاح دریدا نیز دیده میشود. این گونه دریافت با اینکه بخشی از حقیقت را بیان میکند اما از بیان بخش مهمتر حقیقت غافل است. در این تحقیق این ادعا را مطرح میکنیم که واسازی یک روش یا یک نظریه نیست، بلکه یک استراتژی و یک عمل است؛ همچنین این ادعا را مطرح میکنیم که واسازی تنها دارای وجه منفی نیست و وجه ایجابی قدرتمندی نیز در آن وجود دارد. سپس سعی میکنیم این ادعاها را با ارجاع به متون دریدا و شارحان وی بسنجیم اثبات کنیم. در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که عمل واسازی نظریهای مربوط به متون و بیارتباط با واقعیت بیرونی نیست، بلکه رویکردی اخلاقی نسبت به جهان است. دانش واسازانه رویکرد عملی ما نسبت به جهان و استراتژی زیستن ما را تغییر میدهد.
خلاصه ماشینی:
"تاریخ متافیزیک همواره سعی داشته این واقعیت و غیابی را که از آن سخن گفتیم (غیابی که در متون دریدا در مفهوم نوشتار، رد، و تفاوت متبلور میشود) سرکوب کند، اما این سرکوب همواره ناموفق بوده و همین امر باعث شده این تاریخ به سمت ویرانی خود پیش رود.
واسازی نشان میدهد که خود تاریخ متافیزیک با حرکتی به سمت بر ملا شدن عدم انسجام خود، راه را برای نشان دادن این تفاوتها هموار کرده است.
او در کتاب آوا و پدیدار در فصل چهارم با عنوان «معنا و دلالت»، در نخستین ظهور این واژه در آثارش که در مورد پژوهشهای فلسفی ادموند هوسرل مطرح شده، مینویسد: «تفاوت میان حضور واقعی و حضور در بازنمایی بهمنزله تصور (Vorstellung) نظامکاملی از تفاوتهای مشتمل در زبان را بهطور مشترک دچار واسازی میسازد: تفاوت میان بازنمود و بازنمایی کننده، مدلول و دال، حضور ناب و بازتولید، حاضر شدن (نمایش) بهمنزله Vorstellung و بازنمایی بهمنزله Vergegen Wärtigung، زیرا آنچه در بازنمایی بازنموده میشود یک نمایش بهمنزله تصور است» (Derrida, 1973: 52).
این واژه جدید در زبان فرانسه به همان صورت واژه قبلی تلفظ میشود (دیفرانس) اما میبینیم که نوشتاری متفاوت دارد و دریدا با این کار میخواهد بر اهمیت و دلالت تفاوتی نوشتاری که در گفتار قابل بیان نیست تأکید کند.
بنابراین واسازی قصد دارد نشان دهد که تاریخ تفکر غربی تا همین امروز با اولویت دادن به حضور و منطق «همان» سعی در سرکوب و طرد تفاوتها و غیریتهای مندرج در ذات داشته است."