چکیده:
این تحقیق به بررسی دیدگاه تربیتی دریدا و نقد آن پرداخته و کوشیده است دلالت های تربیتی دریدا در زمینه ویژگی های تعلیم و تربیت، برنامه درسی و روش های تدریس را استنباط کند. همچنین سعی داشته است این دلالت ها را به بوته نقد و بررسی بگذارد. بررسی ها نشان می دهد که اندیشه های دریدا، رهنمود هایی را برای تعلیم و تربیت در پی داشته است؛ از جمله اینکه هیچ کس نمی تواند اهداف، برنامه و روش های از پیش تعیین شده را بر فراگیران تحمیل کند. این فراگیران هستندکه با توجه به نیازها، علایق و توانایی خود به تعیین هدف می پردازند و برنامه درسی متناسب با شرایط خود را تدوین می کنند. هیچ روش برتری وجود ندارد و انتخاب یک روش وابسته به وضعیت خاص هر فرد و موقعیت یادگیری وی دارد. با وجود این، می توان استنباط کرد که دریدا به تعلیم و تربیتی انتقادی، عادلانه، چند فرهنگ گرا، جامع و منطقه ای بها می دهد. همچنین، روش ساخت شکنی و انتقادی را برای شرایط کنونی مناسب می بیند. اندیشه های تربیتی دریدا را می توان از جهت، زیر سوال بردن ارزش های اخلاقی، جزئی نگری بیش از حد، نفی تمام مرز بندی های موجود و نداشتن ملاک مشخص برای ارزشیابی، زیر سوال برد.
خلاصه ماشینی:
"ساختارشکنی خواهان آن است که تمام اصولی که مبنای کار تعلیم و تربیت بودهاند و طی سالیان متمادی به عنوان اصولی حتمی و یقینی و غیر قابل تغییر،مورد توجه قرار گرفتهاند، مجددا مورد بررسی و تفسیر قرار گرفته،اجزای آنها به دقت تجزیه و تحلیل شوند.
تعلیم و تربیت باید به سمتی حرکت کند که خود را (1)- egogadep larutlucitlum (2)- msilarutlucitlum &%01118ONRG011G% از سیطرهی فرهنگ حاکم و مسلط خارج کند و خرده فرهنگهای موجود ادر جامعه را به رسمیت بشناسد و برای تمام آنها فرصتهای برابر آموزشی ایجاد کند.
آموزش و پرورش معاصر غالبا فرهنگ مسلط جامعه را در کانون توجه قرار میدهد؛طوری که گاهی وظیفه تعلیم و تربیت انتقال فرهنگ شمرده میشود،اما دریدا معتقد است مسؤولیت ما در قبال میراث فرهنگی گذشته،فقط دریافت و انتقال آن به نسل آینده نیست،بلکه باید بار دیگر این میراث فرهنگی را بخوانیم و ببینیم و بررسی کنیم،و در این صورت فرهنگ ماندگار خواهد ماند.
از طرف دیگر،به این معنی است که افراد مسؤولیت اعمال خود را به عهده نمیگیرند و قادر به کنترل خود نیستند و اصولا خیر و شری وجود ندارد که مربیان بخواهند به دانشآموزان آموزش دهند و به تربیت اخلاقی آنها اقدام کنند.
ساختارشکنی تمام ساختارهای منسجم و سلسله مراتب موجود در تعلیم و تربیت را بررسی و موشکافی کرده، کلیه پیشفرضها و اصول و هدفهای ثابت را زیر سؤال میبرد و با مطرح کردن تقابلهای موجود در نظام تعلیم و تربیت،مانند شاگرد/معلم،نظری/عملی و مرکز/حاشیه میکوشد این تقابلها و سلسله مراتب ایجاد شده توسط آنها پایه و اساسی ندارد و باید واژگون شود."