چکیده:
موضوع مطالعه در نمایشگاه ساموئل بکت، خود را مینمایاند. در این نمایشگاه، اثر بکت به نام ”فیلم“ نمایش داده میشود. ”ویدئو“ و ”محاکمه“ در کنار ”فیلم“، زنجیره روایی این مقاله را شکل میدهند. ویژگی مشترک این ژانرها، ابهام در کیستی ابژه و چیستی ذهنیت است: موارد تاثیر گذار بر خودآگاهی به عاملیت سیاسی و احساس مسئولیت سیاسی. بکت در فیلم خود به دیدگاه تصاویر سه گانه دلوز نزدیک میشود؛ دلوز معتقد است که سه نوع تصویر مختلف به نامهای تصویر درکی، تصویر احساسی (عاطفی) و تصویر عمل، در سینما وجود دارد که تماشاگر و کاراکتر با هم در تمام این تصاویر حضور دارند. تصویر احساسی، ابزار مفیدی برای توجیه فیلم ”ویدئو“ ساخته استان داگلاس است. این فیلم نوعی بازسازی فیلم ”محاکمه” اورسن ولز است که براساس اثری از فرانسیس کافکا، ساخته شده است. عناصر بسیاری «ویدئو» را به «فیلم» مربوط می کند، اثر داگلاس سلسله ارتباطاتی با اثر بکت بر قرار می کند و در نتیجه، قرار گرفتن این عناصر مشابه میان این دو فیلم، نوعی «تاریخ غیر متعارف» از دو فیلم، در دو زمان متفاوت را ارائه میکند. از سوی دیگر، ولز که با رسانه بصری کار میکند، قهرمان کافکا را بازسازی میکند و آن را تجسم میبخشد. در حالی که بکت از شخصیتش، شخصیت زدایی میکند، حمایت داگلاس از فیلم ولز، نشانگر علاقه او به کشف رابطه میان تجسم و شخصیت است. در عین حال، این هنرمندان، شکی سیاسی از هنر را ایجاد میکنند. این فیلمها نمونههایی از هنر سیاسیاند که نشان میدهد، چگونه یک هنر سیاسی می تواند به تلههایی که انتقاد از ایدئولوژی را میکشند، وابسته نباشد. هنر تاثیرگذار سیاسی، عاملیت را به بیننده وام میدهد. فیلمهای مورد مطالعه در این مقاله، تقریبا صامت و بیواژهاند. البته گفتگوهای زیادی در فیلم رد و بدل میشوند. درواقع، با نمایش بصری واژهها، نقش زبان تغییر میکند. زبان بصری فیلم به مثابه چیزی بیش از ابزاری صرف برای تک خطی بودن و انسجام روایت، کانون توجه و اعتبار قرار می گیرد. این مقاله میکوشد تا عاملیت، درک ایدئولوژیک و تعهد در فیلمساز و تماشاگر رسانه فیلم را بازپردازی کند.
This paper tends to reconstruct concepts such as agency، ideological understanding and commitment of the movie-maker and the movie audience. The subject of this study relates to Samuel Beckett’s exhibition that took place in Paris. During the exhibition، one of Beckett’s videos “Film” is played. “Video” and “Trial” along with “Film” constitute a narrative chain in this paper. The common characteristics of the genres to which these films allude is the ambiguity of the object and subjectivity. In other words، what are the effecting factors on political agency and the audience’s self-conscousness، as well as the audience’s sense of political responsibility? In his movie “Film”، Beckett makes use of Deleuze’s view on three types of images. Deleuze maintains there are three types of images، the perception-image، the affection-image، and the action-image، in cinema in which both character and audience are activated. Affection image is a good method for explaining the video titled “video” made by Canadian artist Stan Douglas. This work is in some repects a reconstructed version of Orson Welles’s movie “Trial” which was made based on Franz Kafka’s novel. There are many elements in “Video” that brings it to be similar to “Film” and this reflects a history of the two movies in two different time periods. On the other hand، Welles who works with visual media reconstructs Kafka’s hero and materialize it. While Beckett depersonalizes his movie’s character، Douglas’s support for Welles movie indicates his interest in exploring the relation between embodiment and character. In the meantime، these artists create a type of political skepticism about art. These works are some samples of political art which indicate how a political art may be able to detach itself from traps that tend to eliminate critiquing ideology. This means، an influencing art can loan the characteristic of an agency to its audience. Two of the works of moving images that are studied here are mute and wordless although in The Trial many dialogues are exchanged. In fact، the visual presentation of an interaction without words changes the role of language. The visual language of the works goes beyond being an exclusive tool of unilinearity and coherence for presenting the narrative.
خلاصه ماشینی:
"این تغییر فضایی در "ویدئو" اقتباس شده است ، اما به جای انبوهی از آدمهای ترسناک کابوس وار که k ولز با آنها مواجه می شود، او وارد آرشیوی خالی می شود، از آن خارج شده و وارد مرکز خرید می شود و درآنجا تنها می نشیند، در اینجا، امتداد به وجود آورندة انسجام روایی نیست بلکه برعکس ، به نظر می رسد که به جهانی موازی منتهی می شود؛ جهانی که k در آن قادر است تا جستجوی خود را تا مرحله بعد برد، و نتایج ژرف آن را بسنجد، تا آنکه گذشته ای را که امیدوار بود تا آن را بیابد رها کند.
اما اینکه وقتی در همان حال به خاطر وضعیت غیرقابل گریز ما در بیرون و درون ، عاملیت را نمی توان از دست داد، به چه معناست ؟ اگر ایدئولوژی نه تنها الزاما به اجرا در آمده است ، بلکه ساخته شده است - به طرزی مجازی ، از طریق معماری و طراحی شهری - پس چگونه می توان آن را از درون تضعیف کرد؟ این جاست که زیباشناسی و تکنیک داگلاس وارد کار می شود.
این جایی است که روایت گری - یکی از ابزارهای گفتمانی ای که اثر داگلاس به طور پیاپی به صف می کند- تا حدی منعطف می شود تا کاملا از ابزارهای اولیه ای که از طریق آنها به لحاظ فرهنگی عمل می کند جدا شود، ابزاری نظیر پیوستگی صحنه ها، تمایل به پایان بسته برای فیلم ، و تعلیق ."