چکیده:
اسرائیل از زمان به رسمیت شناخته شدنش توسط مصر و در بیش از نیمی از عمر خود به عنوان یک دولت، صمیمی ترین رابطه را در بین کشورهای همسایه خود با مصر داشته است. این روابط در دوران ریاست جمهوری مبارک، گسترش یافت. مصر به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای عربی خاورمیانه و جهان اسلام و تاثیر فکری و فرهنگی مهمی که بر دیگر کشورهای مسلمان دارد و با کنترل کانال سوئز که شاهراه دریایی اصلی برای تجارت بین شرق و غرب است، نقش مهمی در مناسبات منطقه ای و بین المللی ایفا می کند. تحولات داخلی کنونی در مصر و سرنگونی رژیم مبارک، نشانگر آغاز مرحله جدیدی در حیات سیاسی مصر است که ساختار و فضای سیاسی داخلی و احتمالا جهت گیری های سیاست خارجی آن کشور را با دگرگونی هایی هرچند متفاوت روبه رو می کند. مقاله حاضر ضمن بررسی روابط مصر و اسرائیل از آغاز شکل گیری اسرائیل در سال 1948 تا زمان سقوط مبارک در چهار دوره تاریخی، به تجزیه وتحلیل تحولات داخلی مصر بر روابط مصر و اسرائیل پس از دوره مبارک خواهد پرداخت. پرسش اساسی پژوهش پیش رو این است که روابط مصر و اسرائیل پس از دوران مبارک و براساس تحولات داخلی به وجودآمده در مصر به کدام سمت می رود؟ بر همین اساس فرضیه اصلی پژوهش حاضر این است که مصر بعد از عبور از دوران گذار انقلابی و عادی شدن مناسبات داخلی و خارجی، به روابط خود با اسرائیل با تفاوت هایی جزئی نسبت به گذشته ادامه خواهد داد. در واقع در سطح دولت ـ دولت، کشور مصر و اسرائیل به رابطه خود ادامه خواهند داد، اما در سطح مردم ـ مردم هم جامعه مصر و هم جامعه اسرائیل، هر دو به این رابطه پرتنش بدبین خواهند بود.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به پرسش اصلی و فرضیه اساسی مقاله،پرسش فرعی که این مقاله به دنبالپاسخ به آن است،عبارت است از اینکه تفاوتهای جزئی که در روابط مصر واسرائیل پس از دوران مبارک به وجود میآید،در چه زمینههایی به وقوع میپیوندد وعوامل و زمینههای تداومدهندۀ این روابط چیست؟در پاسخ به این پرسش،فرضیهفرعی این پژوهش عبارت است از اینکه مصر پس از مبارک در روابط با اسرائیل دروهلۀ اول به دنبال منافع ملی،از جمله منافع اقتصادی و سیاسی خواهد بود و درقضیۀ فلسطین،مصر سعی خواهد کرد که با همکاری دیگر کشورهای مسلمان،فشار دیپلماتیک بیشتری را برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین،به اسرائیل وارد کند.
از آنجا که مهمترین موضوع در روابط مصر و اسرائیل تاکنون انزوای اسرائیلدر منطقه و تهدید کشورهای عربی،علیه موجودیت این کشور بوده است،اینکشور سعی کرده است با میانجیگری امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ تأثیرگذار برنظام بین الملل با دولت مصر یک اتحاد امنیتی-استراتژیکی را برقرار کند تا هم ازانزوا خارج شود و هم بتواند تهدیدهای امنیتی در منطقه را علیه خویش کاهش دهدو به نوعی موازنه قوا دست پیدا کند.
در واقع در راستای بحث اصلی پژوهش میتوان این نکتهرا عنوان کرد که با افزوده شدن نقش عرصه سیاست داخلی مصر و افکار عمومیدر روابط با اسرائیل،یکی از مهمترین تأثیرات انقلاب مردمی مصر تغییر روندتعاملی-امنیتی مصر و اسرائیل به یک معادله تقابلی-امنیتی به ترتیب در سطحمردم-دولت است که باعث میشود دو دولت،به ویژه دولت مصر از یک طرف بافشار امریکا و ارتش و از طرف دیگر با فشار افکار عمومی و گروههای سازندۀعرصه سیاست داخلی،تصمیماتی در آینده روابط این دو کشور بگیرد که هدف اولآن تأمین منافع ملی و رضایت کارگزاران سیاست داخلی باشد.
www//:ptth:ta elbaliava deknil dessecca,arE karabuMtsoP eht ni snoitaleR tpygE-learsI.
www//:ptth:ta elbialava dessecca deknil,noitulover eht fo ekaw eht ni learsI dna tpygE neewteb snoitaleR."