چکیده:
تقدیرباوری از مباحث مهم علم کلام به شمار می رود که ذهن و زبان شاعران را نیز به خود مشغول کرده است. اعتقاد به تقدیر از ویژگی های اصلی یک اثر حماسی می باشد و مهم ترین باور عارفان هم به خصوص اشعریان، تقدیر و سرنوشت است. این مقاله تقدیر را در دو اثر برجسته حماسی و عرفانی ـ شاهنامه و مثنوی ـ بررسی و مشابهت ها و تفاوت های آن را بیان می کند. نگاه فردوسی و مولوی در این زمینه، بسیار به هم شباهت دارد و با وجود تفاوت در موضوع های کتاب هایشان، چشم انداز آنان بسیار به هم نزدیک است. هر دو اثر، تقدیر را تجلی گاه اراده و خواست کلی خداوند می دانند و با تاکید فراوانی که بر حاکمیت مطلق او بر جهان و انسان می ورزند، آن را نافی اختیار و آزادی انسان ارزیابی نمی کنند. در نظر آنان، توسل به تقدیر برای حفظ آرامش است، نه نفی مسئولیت انسان. توصیه به نیکی و کارهای پسندیده و رعایت عدالت و ترک ستم، از ویژگی های مشترک این دو اثر است.
خلاصه ماشینی:
تاریخ و فرهنگ اسلامی تقدیرباوری در شاهنامه و مثنوی دکتر جلیل مسعودیفرد{P1P} تاریخ دریافت:1391/9/12-تاریخ پذیرش:1391/11/2 چکیده {IBتقدیرباوری از مباحث مهم علم کلام بهشمار میرود که ذهن و زبان شاعران را نیز به خودمشغول کرده است.
در نظر آنان،توسلبه تقدیر برای حفظ آرامش است،نه نفی مسئولیت انسان،توصیه به نیکی و کارهای پسندیده ورعایت عدالت و ترک ستم،از ویژگیهای مشترک این دو اثر است.
1-باورهای دینی و کلامی فردوسی گونهای تضاد در میان دو نگرش و عقیده به اختیار و سرنوشت محتوم در متوندینی و غیردینی ایرانیان باستان دیده میشود که در یکی،آزادی اراده به اندازهایاست که با آن در برابر قادر مطلق نیز میتوان ایستاد و مخالفت خود را با او نشان دادو دیگری حتی با کوشش نیز،آن نیکی نامقدر را نمیتوان بهدست آورد.
رستم،کسی است که فرزندانش را برایناساس تربیت میکند: {Sبیاموختش رزم و بزم و خرد#همی خواست کز روز رامش بردS}23/3 اشارههای فردوسی به ناپایداری روزگار و بیوفایی دنیا در هنگام مرگ شاهانبرای عبرت گرفتن از سرنوشت آنان است و دستیافتن به این نکتۀ مهم کهنباید دلبستۀ دنیا بود: {Sنهانی ندانم ترا دوست کیست#برین آشکارت بباید گریستS}121/1 {Sیکی پند گویم ترا من درست#دل از مهر گیتی ببایدت شستS}123/1 مرگ انسان و زندگی آخرت او به دنیایش مربوط میشود.
P} حدیث را به معنای جبر مطلق نمیگیرد،چونکه تقدیر الهی برای انسان درحوزههای خاصی اختیار قایل شده و از انسان خواسته است که بکوشد.
(6/1-1255) مولوی احکام ازلی را بر سرنوشت انسان و عاقبت کار او نیز حاکم میداند؛اما این باور،نفیکنندۀ اختیار انسان نیست و چون آدمی از عاقبت کارها بیخبراست،پس مسئولیت دارد و حق انتخاب.