چکیده:
منطقگرایی به عنوان زیربنا و بسترساز توجه به قانونمندیهای جامعه و سازمان
مطرح است، زیرا عقلانی کردن کارها، رفتارها، تصمیمات و ساختارهای سازمان نیازمند
حاکم کردن منطقگرایی در تک تک کارکنان سازمان است.مدیر و کارکنان باید با کنترل
احساسات، ثباتگرایی، هدفگرایی و اصولگرایی، منطقگرایی را در خود و کارکنان
ایجاد کنند، پرورش دهند و کاربردی نمایند تا از ویژگیهایی چون کار آفرینی،
قانونگرایی، تسلط بر عواطف، واقعبینی، نظمگرایی و اصولگرایی برخوردار شوند.این
ویژگیها در موفقیت مدیران سازمان نقش محوری دارد، بنابراین با توجه به اهمیت
منطقگرایی در سازمان، از راه آزمون طراحی شده که در متن مقاله آمده است، مدیران و
کارکنان میتوانند از سطح منطقگرایی خودآگاه آگاه شوند و با به کارگیری راه کارهای
عملی، مانند پرورش قدرت حل مسأله، پرورش قدرت تجزیه و تحلیل، تفکر، دور کردن
باورهای غیر منطقی از خود، پرورش تعقل قانونی و آموزش در راه ارتقا و حاکم کردن
منطقگرایی در سازمان گام بردارند.
خلاصه ماشینی:
"این ویژگیها در موفقیت مدیران سازمان نقش محوری دارد، بنابراین با توجه به اهمیت منطقگرایی در سازمان، از راه آزمون طراحی شده که در متن مقاله آمده است، مدیران و کارکنان میتوانند از سطح منطقگرایی خودآگاه آگاه شوند و با به کارگیری راه کارهای عملی، مانند پرورش قدرت حل مسأله، پرورش قدرت تجزیه و تحلیل، تفکر، دور کردن باورهای غیر منطقی از خود، پرورش تعقل قانونی و آموزش در راه ارتقا و حاکم کردن منطقگرایی در سازمان گام بردارند.
به جزییات کار بیشتر از نکات کلیدی تأکید دارید و از این بابت کار اصلی را انجام نمیدهید و خلاصه اینکه فردی بدون قدرت تحلیل، ابهامگو، ناموفق در کارهای اجرایی و بدون کار آفرینی، قانونگریز، تسلیم عواطف و احساسات کنترل نشده، دارای باورهای غیر منطقی، انکارکننده واقعیات و غیر منطقی هستید.
جمعبندی و نتیجهگیری با توجه به مطالبی که در مورد منطقگرایی، فرآیند شکلگیری آن، ویژگیهای مدیران منطقگرا و آزمون اندازهگیری منطقگرایی گفته شد، مدیران سازمانها میتوانند از میزان منطقگرایی خود آگاه شوند و با به کارگیری شیوههایی چون تقویت مهارت حل مسأله، تقویت قدرت تجزیه و تحلیل، پرورش فکر، اندیشیدن، دور کردن باورهای غیر منطقی از خود، پرورش تعقل قانونی و آموزش در جهت تقویت و کاربردی ساختن منطقگرایی خود گام بردارند و از این راه، منطقگرایی را در تک تک کارکنان سازمان دهند، به طوری که تفکر منطقی به صورت باورهای مشترک و فرهنگ سازمان درآید و نه تنها کارکنان، بلکه سازمانی کار آفرین، قانونگرا، مسلط به عواطف، واقعبین، نظمگرا و اصولگرا شود و تأثیرات مطلوبی بر فرهنگ جامعه بگذارد."