چکیده:
در سده بیستم حرکتی نو در کشورزشناسی آغاز شد، که پس از پایان جنگ جهانی دوم، با
توجه به افزایش شمار کشورهای مستقل، سرعت بیشتری گرفت و کشورزشناسی جای خوبی در
جغرافیا به دست آورد.چنین جایگاهی به موازات جغرافیای عمومی(قانونمند)در نظام
علمی-منطقی جغرافیا قرار گرفت که البته گسترش صنعت جهانگردی و نیز روابط بین الملل
در اینروند بیتأثیر نبود.اما از آغاز دهه 1970، در اروپا و سپس در آمریکا و دیگر
کشورها به حذف کشورزشناسی از درسهای دانشگاهی و مدارس پرداختند و گرایش به سوی
طبقهبندی موضوعی، با هدف اصلی «درک و یادگیری»و«تطابق با علاقه رفتاری»، جانشین
کشورزشناسی شد.خلاصه آنکه با وارد شدن دیدگاههای علمی نو در جغرافیای عمومی و
قانونمند، و طرح پرسشهای بحثانگیز، رفته رفته زمینههای عقبنشینی کشورزشناسی
فراهم آمد.با وجود این، کشورزشناسی به منزله یک اصل از دانش جغرافیا و نیز برقراری
مناسبات بین المللی در سطوح خرد و کلان، اعتبار خود را حفظ کرد. از اینرو با توجه
به روند«جهانی شدن»، دورنمای کشورزشناسی در محل برخورد دو خطمشی قرار گرفته
است:یکی«پایداری»و دیگری«تحول».برای درک بهتر جایگاه کشورزشناسی، سه مسأله کلی زیر طرح میشود:-کشورزشناسی تاکنون با کدامین مقاصد، محتوا، روشها و رسانهها ارائه میشده است
و چرا؟-برداشت مردم و حکومتها از این نوع کشورزشناسی چه بوده است؟-تحول در چه ابعادی و به چه منظوری باید صورت گرفت؟هدف این مقاله گذشته از کوشش برای یافتن پاسخ پرسشهای یاد شده، نشان دادن
جایگاه این علم در جهان امروز به منزله یکی از مهمترین مبانی جغرافیای صلح در
راستای درک و تفاهم جهانی، جدا از تعصبات و هژمونی است.
خلاصه ماشینی:
"» مطالعات صورت گرفته در دو دهه اخیر درباره سرزمین و در چارچوب جغرافیای انسانگرای معاصر، نشان میدهد که«آنان به کشف نمادنگاری @برخی بر این باورند که امروزه قلمروهای فرهنگی زمین(یا حوزههای تمدنی مرزهای مشخی ندارند و با واقعیتهای جغرافیایی هم چندان همخوان نیستند، اما به هر حال، حکومتها و دولتها، زیر عنوان کشور با حاکمیت سرزمینی و مرزهای به رسمیت شناخته شده بین المللی، چارچوبی برای فعالیت ملتها که در حقیقت حاملان فرهنگ و تمدن خاص خود هستند، پدید میآورند و به نمایندگی آنها و کشور خود در صحنه جهانی نقشآفرینی میکنند.
@درگذشته، یک اصل کلی بشر دوستانه و علمی، یعنی پرداختن یکسان و شایسته به فرهنگها و تمدنها و پذیرش گوناگونی آنها، مورد عنایت قرار نمیگرفت به گونهای که در بسیاری موارد «کشورزشناسی»درک میشد و هنوز هم در فرم و محتوا، به گونه دیگر، در اندیشه برخی دولتمردان، سیاستمداران و حتی نظریهپردازان علمی چنین استبه گفته«پوپر»، خردمندان در خدمت خود کامگان قرار میگیرند، زیرا جغرافیا بیشتر از همه علوم دانشگاهی درباره ویژگیهای ملتهای جهان بحث میکند؛از اینرو، دارای جنبه بین المللی خاصی است که در دیگر رشتههای علمی کمتر نظیر دارد.
چنانچه جغرافیا را علم بررسی سطح آکنده از حیات کره زمین با توجه به تفاوتهای عظیم و بیپایان مکانی آن بدانیم، تبیین علمی این گوناگونیها در رابطه با نیروهای مؤثر(درگذشته و حال)و نیز پیامدهای حاصل از مناسبات علت و معلولی (دیالکتیکی)جوامع انسانی با محیط زیست خود، که منجر به پیدایش چشماندازهای فرهنگی در جهان میشود، از وظایف جغرافیا است(مؤمنی، مصطفی 1365، صص 60-11؛ضیاء توانا، محمد حسن 1377، ص 151)."