چکیده:
ایالات متحده با طرح آموزهء عملیات پیشگیرانه،درصدد برآمده است تا نه تنها دولتهای کوچک مخالف خود را سرنگون کند و بترساند،بلکه باید دولتهای بزرگ و سازمانهای بین المللی نیز بیتوجهی کند.بر خلاف افغانستان،تهاجم به عراق بیتوافق جمعی بین المللی و بویژه رضایت قدرتهای بزرگ فرانسه،روسیه،آلمان و چین و بیمجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد و تنها با اتکا به قدرت اقتصادی و نظامی برتر ایالات متحده و ائتلاف 45 دولت که بیشتر آنها از دولتهای کوچک اروپای شرقی بودند،انجام شد.اما مخالفت و ایستادگی دولتهایی چون فرانسه،موجب شد تا در مدتی کمتر از دو ماه پس از جنگ با عراق،ایالات متحده بپذیرد که بیموافقت و رضایت جامهء بین المللی،بویژه دیگر قدرتهای بزرگ،نمیتواند دستاوردهای خود را در عراق تحکیم و تثبیت کند.دولت فرانسه که مخالفت خود را تنها بر ابزار دیپلماسی استوار کرده بود،سرانجام در 22 مه 2003 توانست ایالات متحده را به پذیرش قطعنامهء 1483 شورای امنیت راضی کند.اما از آنجا که این قطعنامه ادارهء عراق و سرمایهء نفتی آن را به مدت یک سال(تا 30 ژوئن 2004)در دست ایالات متحده و بریتانیا قرار دارد،به نظر میرسد که دو ابزار دیپلماسی و جنگ در خدمت منافع قدرتهای بزرگ جهانی عمل کرده است،
خلاصه ماشینی:
"20 وزیر خارجهء فرانسه هم در 19 مارس 2003، درست ساعاتی پیش از آغاز تهاجم نظامی ایالات متحده به عراق در سخنرانی در شورای امنیت سازمان ملل ضمن برشمردن دیدگاههای کشور متبوع خود دربارهء دو اصل کاربرد نیروی نظامی، تنها بعنوان آخرین ابزار و مسئولیت جمعی،به روشهایی اشاره کرد که بر پایهء آن بتوان«درج همبستگی را در جامعهء بین المللی بهبود بخشید»21 و در 14 ژوئیهء 2003 هنگامی که نیروهای ایالات متحده سراسر خاک عراق را به اشغال خود درآورده بودند،ژاک شیراک در یک مصاحبهء تلویزیونی وحدت و انسجام دولتهای بزرگ را(البته با عنوان جامعهء بین المللی)شرط حل و فصل بحرانهای آیندهء جهان ذکر کرد و افزود: فکر میکنم امروز وقتی دربارهء جهانی شدن صحبت میکنیم،هر وضع بحرانی بیتوجه به ماهیت آن در هر بخش از جهان که باشد یک موضوع نگرانکننده برای تمام جامعهء بین المللی خواهد بود و در نتیجه باید بر اساس یک قاعده،یک اصل اخلاقی،یک روش اخلاقی که آن هم سازمان ملل متحد باشد که جامعهء بین المللی را سازماندهی کرده است حتی اگر آن ابزار مستلزم تغییراتی در سازمان ملل باشد،حل و فصل شود و اگر چنین خواسته شود من مخالف آن نیستم ولی اید قاعدهای در کار باشد.
@به نظر نمیرسد که جنگ عراق نقطهء عطفی در روابط اروپا و ایالات متحده باشد یا بدعت و هنجار تازهای در روابط بین الملل برای ابراز مخالفت با واشنگتن پدید آورده باشد، بلکه در ادامهء روابط صمیمی و دوستانه آنها و در جهت تثبیت و تحکیم آن است، زیرا سرانجام،تنها منافع قدرتهای بزرگ جهانی است که محفوظ میماند و آموزههای این دولتها در صحنهء بین المللی به اجرا درآمده و مشروعیت مییابد فرانسه از آنجا که میبیند دولتهای بزرگ اروپایی نه تمایلی برای ایستادگی بعنوان یک قطب در برابر ایالات متحده دارند و نه خود چشم دیدن چین با روسیه را در این نقش دارد،همواره از شورای امنیت سازمان ملل متحد بعنوان تنها مرجع تعیین مشروعیت اقدام نظامی و همچنین از یک نظام ذهنی چند قطبی ساختاری دم میزند."