چکیده:
یکی از گستردهترین مفاهیمی که در حوزهی تعلیم و تربیت مطرح شده تفکر انتقادی است که با توجه به گسترش و تغییرات مداوم دانش و اطلاعات در جهان امروزی، ضرورت آموزش آن برای نظامهای آموزشی کشورهای مختلف آشکار شده است. البته تفکر انتقادی در تاریخ فلسفهی غرب از جایگاهی خاص برخوردار بوده است و فیلسوفانی چون سقراط، دکارت، کانت و پوپر به این امر توجه کردهاند. امروزه صاحبنظران فلسفهی تعلیم و تربیت، با استفاده از رویکرد تحلیل زبانی، تفکر انتقادی را واژهای تمایلی یا مرحلهای در نظر میگیرند که هر یک منافع و مسائل خاص خود را دارد. نویسندگان مقاله معتقدند که تفکر انتقادی، اگر در جایگاه مناسب خود مورداستفاده قرار گیرد، نقش مهمی در رشد فراگیران در آینده برعهده و آثار شناختی، روانی، اجتماعی و علمی ارزندهای را به همراه خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"مشکل مفهومی دیگر این است که هر گاه واژهی تفکر انتقادی به عنوان چیزی که اشاره به تمایلات ذاتی دارد در نظر گرفته شود، فرد نمیتواند به صورتی منطقی تصوری از یک فکر انتقادی منفرد، مجزا و تکرارناپذیر داشته باشد؛ یعنی برای انتقادی فکر کردن، در اولین موقعیت این فعالیت، نقطهی شروعی وجود نخواهد داشت و کسی نه میتواند بگوید که افراد گاهی انتقادی فکر میکنند و نه میتواند بگوید که آنها قادر به این کار هستند، اما به ندرت بدان اقدام میکنند.
قلمرو آموزش تفکر انتقادییکی دیگر از مسائلی که در زمینهی تفکر انتقادی مطرح شده این است که آیا آموزش تفکر انتقادی، با توجه به ضرورت آن، در تمامی زمینهها مفید و اثربخش است یا در برخی از حوزهها میتواند مشکلاتی را به وجود آورد؟به نظر میرسد آموزش تفکر انتقادی در حوزههای مختلف، هم عواقب مثبت دارد و هم عواقب منفی؛ یعنی هم میتواند زمینهساز تحول شود و هم مشکلات ویژه و جدیدی را به وجود آورد؛ لذا باید مورد بررسی و تأمل بیشتری قرار گیرد.
اما باید توجه داشت که هر چند با رشد علم، تکنولوژی و به وجود آمدن شرایط جدید در حیات آدمیان ضرورت ورود تفکر انتقادی به زندگی عامه مورد توجه قرار گرفته و حدود و ثغور آن نیز تا حدودی روشن شده است، اما هر روز مسائل و مشکلاتی مطرح میشود که مستلزم تأمل و بررسی بیشتر متخصصان و نظریهپردازان فلسفهی تعلیم و تربیت است."