خلاصه ماشینی:
"در رمان«پیش از بستن چمدان»اثر«مینو کریمزاده»علت اولیهای که برای شروع داستان ارائه شده تأثیرگذار نیست،زیرامادر«گلی»قرار است برگردد و خود او هم قبراق و سرحال آماده آن است که روز خوبی را آغاز کند و هر اتفاقی هم که بیفتد،احتمالا مربوط به آینده است و چون در پردهی ابهام هم میماند،نمیتواند تهدیدکننده و یا مخاطرهآمیز باشد؛ازاینرو نمیتواندعلت عاطفی و ذهنی مهمی تلقی شود و این خود نویسنده است که میکوشد یک«مشکل مبهم»را بسیار مهم جلوه دهد: مطمئن بود تا قبل از رفتن به مدرسه،مادر از راه میرسد وگرنه حتما برایش یادداشت میگذاشت.
(ص 11) توضیحات کاراکتر دیگر رمان یعنی«دریا»هم در مورد شباهتهایش به پل صرفا توضیحاتی حاشیهای مبتنی بر«منمحوری»خود اوست و حضور او در خانواده هم به عنوان یکی از اعضای آن هیچ دادهی مهم انضمامی مبنی بر اینکه او درجایی مثل زندان باشد و یا برایش محدودیتی قائل شده باشند،در بر ندارد؛درنتیجه،ادعای او خودخواهانه و صرفا«جمعآوریمضمون»از طرف نویسنده برای شکل دادن اجباری به یک داستان است: وقتی برایاولین بار به«فراز»برادررؤیاپردازش،از علاقهی خود به اینپنجره و چشماندازش گفته بود،او با حیرت رفته بود پشتپنجره و پرسیده بود:«-راست راستی تو عاشق پل یک بزرگراهی؟»و«دریا»گفته بود،«-پل یک بزرگراه نه،پل این بزرگراه.
&%16817NKKG168G% مینو کریمزاده با جابهجا کردن زیاد کاراکترها و روبهرو کردن آنها با آدمها به موقعیتهای غیر داستانی و بیربط فراوانیشکل میدهد که فقط حرف زدن و افزودن بر حجم رمان است؛مثلا دلسوزی دختر داخل قطار مترو برای گلی که ناشی ازتصورات غلط هم هست و اتفاقا نویسنده هم به اشتباه آن را نامشخص و گمانهآمیز ارائه کرده،کارکرد داستانی ندارد و بیربطو اضافی است: دختر با دستمال صورت گلی را خشک کرد:«پس دیگه گریه نکن."