خلاصه ماشینی:
"اینکه ایالات متحده تا چه اندازه توانسته است سازمانهای تروریستی بویژه تشکیلات پیچیدهء القاعده را ضربهپذیر سازد از مواردی است که آینده نشان خواهد داد؛اما برای شناخت استراتژی نظامی آمریکا لازم است سیاست کلان آن کشور پیش از رویدادهای نیویورک و واشنگتن بررسی شود: جرج بوش و گروه او،بر پایهء وعدههایی که در جریان مبارزات انتخاباتی داده بودند،پس از رسیدن به قدرت،برپایی سیستم دفاع موشکی را در شمار اولویتهای سیاست خارجی خود قرار دادند و خواستار ایجاد یک نظم استراتژیک تازه شدند.
آنچه امروز در عراق و افغانستان میگذرد،نشانگر گسترش تروریسم و ناکارایی سیاست کلی ایالات متحده و اقدامات نظامی آن کشور در سه سال گذشته است که نه تنها توان برآوردن هدفهای استراتژیک آمریکا در ستیز با تروریسم و بنیادگرایی را نداشته،که تروریسم را در منطقه شدت بخشیده است و بار دیگر این نکته را ثاب میکند که هرگونه استراتژی نامعقول و ناهمخوان با شرایط سیاسی و اجتماعی منطقهء خاورمیانه، بیچون و چرا با شکست رو به رو خواهد شد.
آمریکا نخست از موضع کشورهای اروپایی برای مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم بهرهبرداری سیاسی کرد و سپس برای مشروعیت بخشیدن به کارهای یک جانبهء خود در هجوم به افغانستان و عراق از آن سود برد؛اما تحولات پس از گرفتن خاک عراق و افغانستان و ناتوانی ایالات متحده در برقراری امنیت و ثبات در این دو کشور،بار دیگر واشنگتن را واداشت که کاربرد ناتو را بعنوان یک استراتژی مورد توجه قرار دهد و از ظرفیت و توان آن به سود سیطره و هژمونی خود بهرهمند شود."