خلاصه ماشینی:
"نه این دلیل که دنیا اصولا غیرقابل فهم و درک میباشد(آنطور که مردم قبل از یونانیان تصور میکردند)بلکه برای انسان بسیار سخت است که درباره دنیای این چنین پیچیده همه چیز را فورا و یکجا بداند.
اوج تمدن غرب قبل از کشف آمریکا،در سه قرن 150 قبل از میلاد تا سال 150 میلادی بود و تا زمان تولد حضرت عیسی همه دنیای شناخته شده آن زمان در کنترل رومیها بوده ولی جمهوریت در روم تدریجا در حال سقوط و انحطاط بود تا اینکه بالاخره ژولیوس سزار و امپراتور بعد از او آگوستوس (Augustus 63 BC-14 AD) به جمهوریت پایان دادند.
سنت آگوستین در کتاب خود به نام شهر خدا (city of God) اعلان میدارد که از ابتدای خلقت دو شهر یا دو حوزه اقتدار در رقابت با یکدیگر وجود داشته است(عقاید مانویها) و تا ابد نیز چنین خواهد بود:یکی شهر آدمیان باید،گوشت و پوست و رو به افول،شهر دیگر شهر خدائی،آسمانی،روحی، رو به صعود،به سوی خداوند خالق همه چیز.
این سیستم امپراتور و پاپ نیاز زمان را پاسخ میگفت و دو دستگاه حکومت و کنترل،امور دنیایی و اخروی مردمی را که در قرون بعد از تسلط اقوام وحشی بر اروپا برای غذا پیدا کردن و زنده ماندن در جوامع و محیطهایی بسته و کوچک پس از دشمن در ترس و وحشت زندگی و تلاش میکردند مناسب بود.
برای مسیحی شدن امپراتور در ظاهر دو دلیل روحی و ذهنی نقل شده است یکی شاهد و ناظر بدن شکنجه و سوزاندن مسیحیان در شرق امپراتوری در دوران کودکی و دیگر نقش استفاده از صلیب در شکست رقبا در جنگ بر سر قدرت(ظاهرا کنستانتین در شب قبل از پیروز خواب دیده بود که فرشتهای به او میگوید تو با این علامت پیروز نخواهی شد)."