چکیده:
یکی از پرسش های دیرینه و پایدار در حوزه اندیشه سیاسی، پرسش نسبت اخلاق و سیاست می باشد. نتیجه تامل در باره چنین نسبتی منجر به شکل گیری نگرش های متفاوتی شده است. عده ای معتقدند که کاربرد موثر قدرت سیاسی با رعایت اصول و موازین اخلاقی سازگاری ندارد و در نتیجه هیچ آرمانی بدون اعمال قدرت حتی عدالت تحقق نخواهد داشت. در مقابل گروهی معتقدند که اصول اخلاقی بخودی خود آنقدر ارجمند است که باید به صورت دائم تمایلات گسیخته قدرت سیاسی را مهار کند و گرنه سیاست هیچ ارزشی ندارد. مقاله حاضر سعی خواهد کرد که پرسش این نسبت را در اندیشه و عمل حکومتی امام علی(ع) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده و پاسخی در خور عرضه دارد.
One of the most important and enduring questions in the sphere of Political thought is the kind of The Relationship Between Ethics and Politics. The outcome of such a debate has led to the formation and development of different perspectives. While some scholars believe that there is a practical paradox between exercising effective political power and observing ethical principles، others assume that the ethical principles and values are so dear that must rule over political power. Otherwise politics will be worthless. This paper is an attempt to evaluate The Relationship Between Ethics and Politics in Imam Ali''s View and to find a viable answer to this question
خلاصه ماشینی:
نگرش زاهدانه امام علی(ع)به قدرت سیاسی به روشهای سیاسی ایشان نیز جنبه اخلاقی و انسانی بخشیده و از این روست که وی همواره وفای به عهد و پرهیز از پیمانشکنی،دوری از خدعه و نیرنگ،بیزاری از دروغ و فریبکاری را سرلوحه اصول سیاسی خود قرار داده و هیچ مصلحتی را بالاتر از سیاست دینگرا،حقطلبانه و عدالتگستر قلمداد نمیکرد.
این سخنان امام به خوبی اصل بنیادین حاکم بر حکومت وی که پایبند عمیق به ارزش های دینی و اخلاقی است،هویدا میسازد و در چارچوب چنین نگرشی است که امام علی(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر توصیه میکند که مالک همواره دریافت خود را از قدرت سیاسی اصلاح کند(نهج البلاغه 1351:933 نامه 53).
عدالت را نباید در اندیشه و سیره امام علی(ع)صرف امری اخلاقی به شمار آورد؛بلکه پایهایترین اصل مدیریت سیاسی و اجتماعی است به نحوی که ایشان ملاک و معیار سیاست را عدالت(خوانساری ج 6:1366)و آن را نظامبخش حکومت(التمیمی ج 1،1987 م:40)و نگهدارنده شهروندان(التمیمی ج 1،1987 م:37)و نشانه حقطلبی در زدودن هوای نفس(نهج البلاغه 1351:خطبه 86)قلمداد میکند.
بهویژه اینکه شرایط حاکم بر جامعه اسلامی در دوره خلافت خلفای پیشین و بطور اخص در دوره خلیفه سوم، کششهای اجتماعی به سوی عدالت را دو چندان کرده بود ازاینرو،امام در نخستین خطبه خود و در روز نخست حکومت یکی از محورهای اصلی برنامه کار خود را اجرای عدالت اعلام کرد(ابن ابی الحدید ج 7،1385 ه ق:38-37)و از همان روز نیز این سیاست را به اجرا درآورد.