چکیده:
چالش فکری و عملی میان اسلام و غرب، به عنوان دو نظام فکری اصلی در جهان معاصر، همواره در عرصة نظامسازی سیاسی و طرح نظریات مربوط به آن، خود را نشان میدهد، به گونهایکه این دو نظام فکری در چارچوبهای گوناگون فلسفی، فقهی و جامعهشناختی، سعی در نقد و به چالش کشیدن یکدیگر دارند. در عصر حاضر، نظام سیاسی اسلام مبتنی بر اصل «ولایت فقیه» مورد نقد جدی مدرنیتة غربی و در رأس آن، اندیشة لیبرال ـ دموکراسی در ادارة جامعه قرار گرفته است. تبیین سکولاریستی نظام سیاسی اسلام، نقد ساختارها، و تبیین عرفی رفتار نخبگان و گروههای جامعه در نظام سیاسی اسلام، مهمترین این چالشهاست.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به آنچه گفته شد، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است: پس از شکلگیری حاکمیت دینی در ایران، چالش مدرنیته با اسلام در چه ساحتها و قالبهایی مطرح شده و چه پیامدهایی در ساحت حاکمیت دینی به دنبال داشته است؟ انگارة این پژوهش عبارت است از اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران به مثابة رژیمی حقوقی ـ سیاسی، بر پایة نظریة «ولایت فقیه»، با طرح نگاهی جدید، اندیشه و رفتار حاکم بر غرب را با چالش مواجه کرد و در مقابل، مدرنیته آن را در سه حوزة فلسفی ـ کلامی، فقهی ـ حقوقی و جامعهشناختی مورد نقد قرار داده است.
بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که عرفی شدن بر متغیر جمهوری اسلامی ایران تأثیری نسبی و محدود داشته است و جمهوری اسلامی به دور از رفتار سکولاریستی و بازیهای دموکراتیک، که با ارائة شعارهای عامیانه افراد را به هر گرایش و نگرشی جذب میکنند، در پی هدایت فکری به سوی آرمانها و اهدافی بوده که ناشی از باورها و مبانی فکری است؛ همچون خط فکری ترسیم شده از سوی انبیای الهی که بدون دغدغه و تشویش خاطر به سوی آرمانها در حرکت است.
شبستری از جمله کسانی است که مدعی بحران در قرائت رسمی در جمهوری اسلامی ایران هستند دو ادعا را مطرح می کند نخست "اصرار بر این دعوی نامدلل که اسلام به عنوان یک دین دارای چنان نظام های سیاسی، اقتصادی و حقوقی بر آمده از فقه است که در همه عصرها می توان با آن ها می توان زندگی کرد"."