چکیده:
توسعه سیاسی پدیده ای است که نمی توان تاثیرش را بر حیات اجتماعی - سیاسی جهان امروز، به ویژه در جوامع در حال توسعه، انکار کرد. در فرایند تحقق توسعه سیاسی عوامل گوناگونی ایفای نقش می کنند که در میان آن ها، دولت به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین نهاد سیاسی جامعه نقش با اهمیتی بر عهده دارد. سامان این مقاله نیز بر همین امر استوار است؛ یعنی به دنبال مطالعه نسبت میان دولت و توسعه سیاسی است. برای دستیابی به این هدف، از روش مقایسه ای مبتنی بر مطالعه اسنادی استفاده شده که در آن دو دوره گوناگون ولی پی درپی تاریخ معاصر ایران (1376-1368) و (1384-1376) مورد بررسی قرار گرفته است، یعنی دوران شانزده ساله ای که در طی آن دو الگوی نسبتا متفاوت از مدیریت سیاسی، زمام اجرایی و امر سیاست گذاری دولت را در دست داشتند. مقایسه یافته ها دلالت بر این دارد که تحقق توسعه سیاسی وابستگی زیادی به نوع رویکرد و سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت دارد. افزون بر این، میزان تحکیم و یا تضعیف توسعه سیاسی بستگی به نوع رابطه ای دارد که دولت با جامعه مدنی برقرار می کند. در واقع، ساز و کار موجود در این شبکه تعاملی، تعیین کننده چرایی تفاوت در چند و چون و سمت و سوی توسعه سیاسی است.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا دیده میشود که در پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی(74/12118)،میزان مشارکت افزایش چشمگیری داشته است،ولی آیا چنین استقبالیناشی از تغییر رویکرد دولت سازندگی است؟و یا برآمده از عامل یا عوامل دیگراست؟همانگونه که پیش از این بیان گردید،اسناد و مدارک دلالت بر این دارند کهدولت سازندگی در رویه سیاستگذاری خود جانب احتیاط را رعایت کرده ورویکردی عمومی اتخاذ کرده بود،بنابراین،ثبت درصدهایی چون 77/1 درصد درانتخابات مجلس پنجم و 79/93 درصد در هفتمین دوره ریاست جمهوری(76/3/2)،نه حاکی از فرایند مثبت سیاستگذاری این دولت که پیامد عوامل دیگری است که ازآنجمله میتوان به ارتقاء آگاهیهای اجتماعی و افزایش انتظارات مردم اشاره کرد.
ولی همین دولت در مقایسه با دولت اصلاحات عملکرد ضعیفیداشته که این امر ناشی از آن دسته سیاستهای انقباضی بوده که دولت سازندگی اتخاذکرده بود؛سیاستهایی که در شرایط آن زمان عمدتا همسو با فضای بسته سیاسی{o(1)-لازم به توضیح است که این آمار از شمارش افراد ثبتنام کرده در وزارت کشور به دست آمده و به معنایافراد راه یافته به عرصه رقابت انتخاباتی نیست.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)مقایسه دادههای جدول 3،به خوبی نشان میدهد که میزان حضور احزاب،گروهها و تشکلهای سیاسی در دوران اصلاحات به واسطه بهبود شرایط،بیش ازدوران سازندگی بوده است[این نکته با نوع سیاستهای اتخاذ شده از سوی دولتاصلاحات نیز همخوانی دارد].
حالمیتوان دریافت که چرا در نیمه دوم دوره سا زندگی با تشدید مطالبات مدنی مواجهبودهایم و چرا این دست مطالبات در دوره اصلاحات نیز به قوت خود باقی ماند؛به ویژه آنکه در دوره اصلاحات،به واسطه فشارهای اجتماعی موجود و اقداماتصورت گرفته،انسداد سیاسی کمتر شد و بنابر این جامعه فضای سیاسی بازتری را درمقایسه با دوره پیشین خود(دوره سازندگی)تجربه کرد و به همین دلیل بسترمناسبتری برای گسترش قلمرو فعالیتهای بخش غیردولتی فراهم گردید."