چکیده:
نظریه ی وحدت وجود، بیانگر آن است که وجود، عین وحدت است ولی این وحدت از نوع وحدت عددی، نوعی و جنسی و ... نیست، وحدت و اتحاد موجودات به اعتبار وجود واحد مطلق است که حقیقت و باطن همه چیز است و به حقیقت غیر از وحدت هیچ نیست و وجود، یک حقیقت بیش نیست؛ همان حقیقت واحد فرد یگانه که با مراتب و درجات مختلف در جهان تجلی و ظهور می یابد. این مساله یکی از مهم ترین بن مایه ی افکار شیخ محمود شبستری در برجسته ترین اثرش، گلشن راز است. شبستری تلاش نموده تا مفاهیم را در طرحی نو معرفی نماید برای نمونه «اناالحق» را برای عارفی چون حلاج نامتعارف نمی داند حتی این امر در نگاه او برای مراتب آغازین خلقت نیز غیر عادی نیست: در آ در وادی ایمن که ناگاه روا باشد انا الحق از درختـی درختی گویدت «انی اناالله» چرا نبود روا از نیک بختـی این مقاله توانسته است اندیشه های وحدت وجودی نهفته در تمامی پانزده یا هفده سوال پاسخ داده شده ی شیخ شبستر بیابد و معرفی می کند
خلاصه ماشینی:
"کسی بر سر وحدت گشـت واقـفدل عـارف شناسـای وجـود اسـتبه جز هست حقیقی هست نشناختوجود تو همه خار است و خاشاکبــرو تـو خانهی دل را فـرو روبچو تـو بیـرون شـدی او انـدر آیـد کس کو از نوافـل گشـت محبـوبدرون جان محبـوب او مکان یافـت ز هستـی تـا بـود باقـی بـر او شیـن موانـع تـا نگردانـی ز خـود دورموانع چون در این عالم چهار استنخستین پاکی از احـداث و انجاس سوم پاکـی ز اخلاق ذمیمـه اسـتچهـارم پاکـی سـر اسـت از غیرهر آن کو کرد حاصل این طهاراتتـو تـا خـود را به کلی درنبـازیچو ذاتـت پاک گردد از همـه شین که او واقـف نشـد انـدر مواقـفوجود مطلق او را در شهود استاز آن رو هستی خود پاک در باختبرون انداز از خود جمله را پـاکمهـیا کـن مقـام و جـای محبـوببـه تـو بیتـو جمـال خـود نمایـدبه لای نفی کرد او خانه جاروبز «بی یسمع و بی یبصر» نشان یافـتنیابـد علـم عـارف صـورت عیـندرون خانـهی دل نایــدت نــورطهارت کردن از وی هم چهار استدوم از معصیـت وز شــر وسواسکه با وی آدمی همچون بهیمـه استکه ایـن جـا منتهی میگرددش سیـرشـود بیشـک سـزاوار مناجــاتنمــازت کــی شــود هرگــز نمازینمــازت گــردد آنگـه قرةالعیـن وی در سؤال ششم، معروف و عارف را ذات پاک میداند «جز او معروف و عارف نیست دریاب» و میگوید: اگر تو دیدهای حق را به آغاز در اینجا هم توانی دیدنش باز سؤال شش در حقیقت همان تفسیر «انا الحق» سؤال هفت است که از کلیدیترین مفاهیم وحدت وجودی است که با نام منصور حلاج عجین گشته و شبستری نیز به این امر اشاره میکند: همه ذرات عالم همچو منصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور در ادامه برای بیان بهتر مطالب تلمیحاتی میآورد در آ در وادی ایمن که ناگاهروا باشد انا الحق از درختـی درختی گویدت «انی اناالله»چرا نبود روا از نیک بختـی در نهایت اینگونه اناالحق را تعریف مینماید: من و ما تو و او هست یک چیز که در وحدت نباشد هیچ تمییز شیخ محمود شبستری در بیان مفاهیم وحدت وجود از مقامات عالی عشق که از آتش معرفت شعله ور گشته ضوابط عقل و زبان بر هم خورده غافل نیست لذا در سخن ایشان شطحیاتی نظیر بیتهای زیر دیده میشود: «انا الحق» 1 یکی از بحر وحدت گفت انا الحقکدامین نقطه را نطق است انا الحقانا الحق کشف اسـرار است مطلـق یکی از قرب و بعد و سیر زورق چه گویی هرزه بـود آن رمز مطلق به جز حق کیست تا گوید انا الحق یا «الفقر اذا تم فهو الله» 2 سوادالوجه فی الدارین درویش سواد اعظم آمد بی کم و بیش شطحیاتش به گونهی دیگر نیز هست: خوشا آن دم که ما بیخویش باشیم غنی مطلق و درویش باشیم انالحق..."