چکیده:
کار گروهی، قالبی برای همکاری بین افراد برای رسیدن به هدفی ویژه است. یک کار گروهی مستلزم چند عنصر مهم در رابطه با تعامل بین افراد است؛ از جمله: نیروی انسانی، نحوة تعامل آنها، و رهبری افراد. در این مقاله به مطالعة موردی طلاب حوزة علمیة قم پرداختهایم و تفاوتهای تعامل افراد در کار گروهی و نیز موانع شکلگیری همکاری گروهی در تحقیقات علوم اسلامی را بررسی کردهایم. فردگرایی، پایین دانستن منزلت اجتماعی در کار گروهی، فقدان آموزشهای کار در تیم گروهی، و نبود ساختارهای ارتباطدهنده بین افراد و انجمنهای علمی از جمله متغیرهایی هستند که در این تحقیق کانون بررسی قرار گرفتهاند. روش تحقیق در این پژوهش میدانی بوده که دادهها براساس چارچوب نظری روانشناختی اجتماعی از نمونة مورد نظر جمعآوری و تحلیل شده است. بررسی و تحلیل دادههای نمونة مورد مطالعه نشان میدهد که آموزش کار گروهی و اجتماعی شدن در فضای همکاری جمعی، رابطة مستقیم و مثبتی با میل به همکاری جمعی در پژوهشهای علوم دینی دارد.
خلاصه ماشینی:
"در چنین جامعهای که خودرأیی نهادینه شده است، آیا میتوان انتظار داشت که خط تکامل و اصلا سیر فکر و برنامهریزی افراد برای رشد خود تکرأیی نباشد؟ و آیا گروه که لازمهاش احترام و تحمل دیگران است شکل خواهد گرفت؟ آیا فرد برنامههای گروه یا رئیس گروه را بهمنزلة دستور تلقی نخواهد کرد و از آن طرف فردی که این اختیار به او داده میشود آیا این موقعیت را بهعنوان منزلت و نوعی برتری بر دیگران نخواهد دانست و دیدی حقارتآمیز به اعضای گروه نخواهد داشت؟ درحالیکه کار جمعی ضرورتا خودمحوری را به حداقل میرساند و تقدس افراد کمتر میشود.
نظرات زیمل از این جهت برای ما مهم است که بدانیم کار گروهی به تعاملی تازه با افراد نیازمند است؛ یعنی چون روابط با افزوده شدن اعضا تغییر مییابند، افراد نیز باید آموزش بسنده برای ایفای نقش بهمنزلة یک فرد از گروه را داشته باشند، یا بهگونهای اجتماعی شوند که این رفتار در آنها نهادینه شود.
فقدان ساختارهای ارتباطدهنده نیز یکی از موانع شکلگیری کار گروهی است؛ به این بیان که دانشگاه و حوزة علمیه هویتی آموزشی یافتهاند که در دورة سطح که طلاب در مدارساند تا حدی ارتباطات در شکل آموزش برقرار است؛ ولی پس از پایان این دوره که درحقیقت هنگامی است که میتوان کارهای پژوهشی انجام داد، ساختار حوزة علمیه بهگونهای است که افراد تعامل علمی چندانی با هم ندارند؛ چراکه در درسهای چندصد یا هزار نفری که تعامل علمی با استاد و شناخت دوطرفه را ناممکن میسازد، شرکت میکنند.
نتیجهگیری بنابراین با توجه به اطلاعات کسبشده از طریق پرسشنامهها و نیز مصاحبه با مسئولان و پژوهشگران، برخلاف انتظار و برخلاف آنچه در چارچوب نظری به آن پرداخته شد، فردگرایی علت اصلی کمبود کارهای پژوهشی در حوزة علمیه نیست؛ بلکه عدم آموزش روشهای پژوهش نوین، بهویژه به صورت گروهی با بهرهوری بالاتر، دلیل اصلی این نقصان است."