چکیده:
بشر از زمانی که زندگی گروهی را برگزید، همواره با مشکل ناهمنوایی و رفتارهای انحرافی برخی از همنوعان خود روبرو بوده و همواره در شناسایی علت پدیداری آن و راه حل و یا گریز از آن، تلاش کرده است. در این میان، در همه اعصار جهل و نادانی اصلیترین علت ناهنجاریهای اجتماعی شناخته شده و اندیشمندان بر آگاهی بخشی از طریق جامعهپذیری و فرهنگپذیری در این زمینه تأکید داشتهاند. البته شیوة فرهنگپذیری را در آگاهی بخشی مطمئنتر و کارسازتر دانستهاند.این مقاله، نقش بیبدیل خانواده را در حل و یا کاهش معضل انحرافات و کجروی اجتماعی بررسی میکند. پس از بهرهگیری از تحقیقات به عمل آمده محققان و آموزه های دینی، نشان داده است که خانواده تنها عاملی است که در کاهش انحرافات اجتماعی نقش برجسته و انکار ناپذیری دارد. میتوان با بهرهگیری از شیوه صحیح و تایید شده دینی، رفتار فرزندان را مطابق ارزشهای حاکم شکل داد و یا در اثر سوء تدبیر و سختگیری و یا سهلانگاری در روش تربیت، راه انحراف و کجروی رفتاری و ناهمنوایی را توسط فرزندان در جامعه هموار ساخت.
Man has always been faced with the problem of disharmony and deviant behavior caused by some other human beings since he has adopted a collective life. He has always tried to recognize the causes of this problem، how to solve it and how to prevent it. In the meantime، ignorance and nescience (lack of knowledge) represent the most fundamental cause of social deviance and scholars emphasize on the idea of disseminating information through socialization and acculturation in this regard. Of course، they have consider socialization and acculturation as a most definite and effective way of dissemination of information.
The present paper studies the unique role of family in solving or decreasing the problem of social deviance and deviations. Having drawn upon the previous research and religious teachings، it proves that family is the only factor which has an outstanding and positive role in decreasing social deviance. Using a good and reliable religious method، one can shape children's behavior according to the governing values، but، due to mismanagement، stricture or laxity، one can prepare the ground for their deviation، disharmony، and anomie in society.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال، فرزندی که اصل دین را پذیرفته و نسبت به فرایض آن مثل نماز گرایش دارد، اما در مواردی سهل انگاری نموده و مقید به انجام آن نیست، در این صورت، وادار کردن فرزند نه تنها ناپسند نیست، بلکه در متون دینی و روایات ائمه معصوم( نیز سفارش شده است که فرزندان خود را به انجام آن وادار کنید تا عادت نماید.
145 به اجمال، میتوان اساس آموزش و پرورش در خانواده مقتدر را به ترتیب زیر بیان کرد: ـ همه اعضای خانواده، محترم و صلاحیت اظهار نظر دربارة مسائل مربوط به خود را دارند؛ ـ تمام افراد خانواده حق دخالت در تصمیمات خانوادگی داشته و مطابق مصالح جمع اهداف و روش را معین میکنند؛ ـ روش عقلایی در همه امور زندگی خانواده وجود دارد و رفتار هم بر پایه همیاری است؛ ـ قوانین مشخص وجود داشته و به روشنی به همه اعضا ابلاغ و با جدیت اجرا میگردد؛ ـ از رفتار سازنده کودک حمایت شده و عقاید او را جویا و خواستهای معقول وی را در نظر گرفته و راه رسیدن آن به کودک نشان داده میشود؛ ـ با کودک ناهمنوا مقابله و تسلیم قهر او نشده و در پاسخ به رفتار بد کودک، نارضایتی نشان میدهند؛ ـ در صورت ارتکاب رفتار نابهنجار، همه اعضای خانواده در تعیین مجازات دخالت میکنند و رأی میدهند؛ ـ در برابر فرزندان، مهربان، درگیر و پاسخگو بوده و رفتاری مستقل، رشد یافته و مناسب با سن کودک را از او توقع دارند."