چکیده:
پهلوی دوم برای تعمیق روابط خویش با طبقات اجتماعی و جلوگیری از گرایش طبقات پایین به کمونیسم شوروی دست به اصلاحات ارضی در ایران زد. این اصلاحات، نتایجی که شاه از آن انتظار داشت یعنی تحکیم حاکمیت او در ایران را به همراه نداشت. اصلاحات ارضی و سیاست های مدرنیزاسیون شاه همواره تحت الشعاع عدم مشروعیت او بعد از کودتای سال 1332 قرار داشت و با استقبال چندانی مواجه نشد.سیاست های مدرن شاه، بدون درکی مناسب از بسترهای سنتی جامعه ی ایرانی صورت پذیرفت و آرزوی تاریخی ایرانیان برای تحقق گفتمان مدرن با ناکامی مواجه گشت. عدم تحقق آمال تاریخی ایرانیان در تحقق گفتمان مدرن در جامعه ی سنتی ایران موجب رشد گفتمان نوینی گشت که متکی بر بازخوانی ادبیات شیعی و برداشتی مدرن و شاید التقا طی از سنت های دینی بود. اصلاحات ارضی و فروپاشی ساختار طبقاتی ایران، آغازی بر رشد گفتمان اسلامی در ایران بود.
خلاصه ماشینی:
"در این الگوی جدید که اصلاحات ارضی و سیاست مدرنیزاسیون شاه سرآغازی برآن بود، آیت الله خمینی و هواخواهان او که اغلب از میان طبقه ی متوسط سنتی ایران بودند، در سازماندهی مالی و ایدئولوژیکی منتقدین تندرو حاکمیت پهلوی نقشی محوری داشتند.
این گفتمان جدید در بین مهاجران تازه وارد از روستاها به شهرهای بزرگ (صنعتی) پس از اصلاحات ارضی که اغلب زاغه نشین بودند پیروان فراوانی یافت، این طبقه که خمینی آنان را با الهام از قرآن مستضعفین نامیده بود ( همبلی، 1388: 110) در هیات های عزاداری ماه محرم نیز به نیروی اصلی تبدیل شدند (وحدت، 1380: 205) ایده ها و دریافت های فرهنگی ایرانیان از سنت های ایرانی و شیعی در کنش سیاسی آنان ( آزادارمکی، 1388: 214) در دهه های 40و 50 قابل مشاهده بود.
هویدا نخست وزیر این دوران در خاطراتش یاد می کند ؛ در آن سال ها تصویری از امام زمان (مهدی) در بازار تهران دید که بر روی آن نوشته شده بود: ظهور امام زمان نزدیک است (هویدا، 1383: 107) در واقع جامعه ی سعی در پیدا کردن نکاتی مشترک بین امام شیعه و رهبر سیاسی خود داشت.
در اغلب کشورهای خاورمیانه، گذاره ی سنت سبب رشد اسلام گرایی گشت اما از دیدگاه نگارنده در ایران گفتمان اسلامی محصول گفتمان مدرن بود؛ ایرانیان در ادامه ی جریان گرایش به تجدد، موفق به خلق گذاره ای تازه گشتند که در آن سعی شده بود ناکامی ها و سرخوردگی های تاریخی آنان را جبران نماید."