چکیده:
در آثار پژوهشگران معاصر ، عرف یکی از منابع و روشهای فقهی ابوحنیفه بشمار می آید . تعریفی که آنها از این اصطلاح ارائه کرده اند با اندیشه ابوحنیفه تطابق چندانی ندارد . دغدغه اصلی در این پژوهش چگونگی تجلی و ظهور عرف در اندیشه ابوحنیفه است . شاخصه اصلی شرایط اجتماعی زمان ابوحنیفه ، کنشهای متقابل اجتماعی است بهمین جهت تأثیر آن بر مرجعیت عرف در اندیشه ابوحنیفه اهمیت ویژه ای دارد که با رویکرد تحلیلی بررسی شده است . اصطلاح عرف در اندیشه ابوحنیفه معنایی متفاوت با معنای متداول امروزی دارد . منابع و روشهای فقهی ابوحنیفه با زنجیره عقل باهم مرتبط می شوند که کمک می کنند تا عرف صحیح بعنوان الگوی عمل و فعل افراد جامعه ، بصورت پویا جایگزین عرف فاسد شود.
خلاصه ماشینی:
"تأثیر شرایط اجتماعی بر مرجعیت عرف شرایط اجتماعی دوران ابوحنیفه اصلا یکدست نبود و بنظر ابوحنیفه چیزی که میتوانست جامعه را بسوی یکدستی پیش برد ، بهره گیری از رأی و عقل بود که می توانست در عمل و فعل افراد جامعه نمود پیدا کند ولی متأسفانه استبداد منصور موجب شد این اندیشه تنها بصورت نظری و تئوری ادامه یابد و در عرصه عمل خود را نشان ندهد .
در این زمان دین اسلام در تمدنهای غیر عربی مثل ایرانیان نیز یکی از عناصر هویتی شده بود ؛ ابوحنیفه تنها راه همگام کردن تمدنهای مختلف اسلامی را عرف می دانست که در نظریه او هر مسلمانی با تعقل می تواند عرف نیک را در فعل و عمل خود پیاده کند .
شرایط اجتماعی دوران ابوحنیفه اصلا یکدست نبود و بنظر ابوحنیفه چیزی که میتوانست جامعه را بسوی یکدستی پیش برد ، بهره گیری از رأی و عقل بود که می توانست در عمل و فعل افراد جامعه نمود پیدا کند ؛ بنابراین زمینه شکلگیری اندیشه ابوحنیفه وجود کنش های متقابل گروههای مختلف در اجتماع بود که در این دوره کوتاه خلأ سیاسی ، شدت بیشتری یافته بود و اندیشه ابوحنیفه از دل این چنین جامعه ای بر آمد و راه حلی برای پیشبرد جامعه اسلامی بسوی عرف صحیح و متعالی بعنوان الگوی عمل بود .
در آخر نتیجه می گیریم که ابوحنیفه بعنوان متفکر بزرگ زمان خویش عرف را بمعنای الگوی عمل پسندیده اجتماعی ، برای ایجاد اعتدال بعنوان یکی از شاخصه های مهم دین اسلام در جامعه مطرح کرده است ."