چکیده:
در شروح مثنوی، شارحان در بسیاری موارد، نخست زمینه متن (Context) بویژه زمینه تاریخی را کاویدهاند، آن گاه به جنبه های دیگر متن پرداختهاند. میتوان گفت یکی از دلایل فروزانفر در تالیف قصص مثنوی نیز تبیین چنین زمینهای بوده است. اما گاهی اوقات شارحان بی توجه به شگردهای مولوی درباره زمینه متن، هم در تشخیص زمینه تاریخی و هم در شرح متن گمراه و سرگردان شدهاند. بر این اساس، در پژوهش حاضر، زمینه تاریخی یکی از حکایات مشترک مثنوی و فیه مافیه به نام «نظر کردن پیغامبر به اسیران»، را در شروح گوناگون بررسی کرده و نشان دادهایم. شارحان به دلیل بی توجهی به شگردها و تصرفات مولوی به سه گروه تقسیم شدهاند:1)گروهی زمینه تاریخی حکایت را جنگ بدر دانستهاند. 2) گروهی زمینه تاریخی حکایت را غزوه بنی نضیر و بنی قریظه دانستهاند. 3)گروهی هم در این باره سکوت کردهاند. آن گاه ضمن تحلیل نظر شارحان، علل انحراف آنان را در دو موضوع تبیین نمودهایم:1)حکایت مشابه در فیه مافیه 2)ساختار حکایت و خلاقیت مولوی.
In most of the cases، commentators of Mathnavi have first explored the context، especially historical context، and then the other aspects of the text. It can be said that one of the reasons behind compiling the tales of Mathnavi by Foruzanfar was to explain such context. However، not paying attention to the techniques of Molavi with regard to the context، commentators have sometimes made mistakes in recognizing the historical context and explaining the text. On the basis of this، this research investigates the historical context of one of the shared tales of Mathnavi and Fihe Mafih، that is، Nazar Kardane Peighambar be Asiran، and proposes this idea that commentators are divided into three groups due to their negligence of Molavi’s techniques: 1) those who consider the battle of Badr as the historical context of the tale، 2) those who consider the battles of Bani Nazir and Bani Ghorayze as the historical context of that tale، 3) those who are silent on this issue. While analyzing the ideas of commentators، the reasons behind their mistake in two issues are explained: 1) similar tale in Fihe Mafih، 2) the structure of the tale and the creativity of Molavi.
خلاصه ماشینی:
{Sدید پیغمبر یکی جوقی اسیر#که همی بردند و ایشان در نفیر# دیدشان در بند آن آگاه شیر#می نظر کردند در وی زیرزیر# تا همی خایید هر یک از غضب#بر رسول صدق دندانها و لب# رحمت عالم همی گویند و او#عالمی را میبرد حلق و گلو# آن یکی گفت گر چنانست آن ندید#چون بخندید او که ما را بسته دید# پس به قهر دشمنان چون شاد شد#چون از این فتح و ظفر پر باد شد# پس بدانستیم کو آزاد نیست#جز به دنیا دلخوش و دلشاد نیست# آن محمد خفته و تکیه زده#آمده سر گرد او گردان شده# گفت:آن خنده نبودم از نبرد#پس رسول آن گفتشان را فهم کرد# تا ظفر یابم فرو گیرم جهان#من نمیکردم غزا از بهر آن# از در افتادن در آتش با دو دست#من همی رانم شما را همچو مست# میکشمتان تا بهشت جاودان#از سوی دوزخ به زنجیر گرانS} (زمانی،1377:1138-1208) آراء و عقاید شارحان دربارۀ زمینۀ تاریخی حکایت بررسی شروح مختلف نشاندهندۀ دیدگاههای مختلفی دربارۀ زمینۀ تاریخی این ماجرا است؛زیرا برخی آن را به جنگ بدر منتسب کرده و عدهای زمینۀ تاریخی واقعه را غزوۀ بنی نضیر یا بنی قریظه دانستهاند.
اپیزود اول حکایت،نظیر حکایت مورد نظر ما در مثنوی است و هستۀ اصلی آن همان حدیث«عجب ربنا من قوم یجرون الی الجنه بالسلاسل و الاغلال»است و اپیزود دوم واقعهای است که بر عباس عموی پیامبر در جنگ بدر گذشته و در تفاسیر و کتب تاریخی نقل شده است.