چکیده:
«نظریه انتقادی1در کنار پدیدارشناسی2یکی از جریانهای مهم تفکر اجتماعی در جهان معاصر است، که بر زمینههای مختلف اندیشههای انسانی اثرات زیادی به جای گذاشته است.مدیریت دولتی نیز از این نفوذ بر کنار نمانده و تفکر انتقادی مبانی آن را دستخوش دگرگونی نموده است.در این مقاله ضمن تشریح نظریه انتقادی اولیه،نظریه انتقادی متعالی هابرماس3را مورد بررسی قرار میدهیم و در پایان مدیریت دولتی را از دیدگاه نظریه انتقادی به تصویر میکشیم و ویژگیهای آنرا برمیشماریم.»
خلاصه ماشینی:
"مدیریت دولتی از نگاه نظریه انتقادی نوشته:دکتر سید مهدی الوانی-حسن دانایی فرد چکیده «نظریه انتقادی1 در کنار پدیدارشناسی2 یکی از جریانهای مهم تفکر اجتماعی در جهان معاصر است، که بر زمینههای مختلف اندیشههای انسانی اثرات زیادی به جای گذاشته است.
هورکهایمر نیز در نقد آیین اثباتگرایی بهعنوان نظریه شناخت اظهار میدارد این آیین،انسان را درون الگوی ابزارگونه خود و در ردیف دیگر وقایع و اشیاء قرار میدهد و بدین شیوه تمایز اساسی میان علوم اجتماعی و علوم طبیعی را محو میکند.
مدعی است حکومتها در گذز زمان دچار بحرانیهایی نظیر بحران اقتصادی،بحران عقلانیت،بحران سیاسی-اداری،بحران انگیزش و بحران مشروعیت،میشوند و ادعا میکند زیربنای بحران مشروعیت که اصلیترین بحران در جوامع فعلی است،ارتباط تحریف شده است و برای رفع آن از ایجاد روابط بین الاذهانی1 میان حاکمان و مردم سخن میراند.
همانطور که مذکور افتاد،انتقادات عمده نظریه انتقادی(که ارتباط بیشتری به مدیریت دولتی پیدا میکند)عبارت بودن از نقد تعقل ابزاری،انتقاد نسبت به سلطه دولت و انتقاد نسبت به وجود ارتباطات تحریف شده در جوامع کنونی.
به اعتقاد دنهارت1 تئوری انتقادی میتواند مبنای فنی ایدئولوژیک بوروکراسیها را مورد بررسی قرار دهد و بپرسد که اعضاء بوروکراسیها و مراجعین آنها به چه طریقی ممکن است محدودیتهای منبعث از اعمال خود را درک نمایند و رویههای اداری جدیدی ایجاد نمایند که مورد توافق طرفین باشد.
روابط رسمی از شناخت ماشینی نسبت به انسان ناشی میشود؛در حالی که در شناخت واقعی از انسان روابط طبیعی حاکمیت پیدا میکند،مناسبات طبیعی و نمادین بر این اصل استوارند که برای آگاهشدن و ایجاد ارتباط طرق مختلفی وجود دارد که علم یکی از آن طرق است."