چکیده:
نقش آفرینی نفت در روند دولت-ملت سازی ایران در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیده می شود. در بعد اقتصادی، نفت باعث شکل گیری اقتصادی تک محصولی، حاکم شدن اقتصاد دولتی و غیررقابتی ، عدم رشد بورژوازی و عدم ایجاد نیروهای اقتصادی مولد ،گسترش فساد شده است. نقش ضعیف و حاشیه ای نیروهای اجتماعی در تولید ثروت ملی، سطح پایین و غیراستاندارد شاخص های اجتماعی، جامعه مصرفی و کم بازده، طبقه وسیع حقوق بگیران، زندگی اقتصادی یارانه ای، شکاف های طبقاتی، محدودیت در ایجاد طبقه متوسط هم از نتایج یک اقتصاد وابسته به نفت در حوزه اجتماعی است. تمرکز قدرت، دولت رانتیه، احزاب و گروه های سیاسی دولتی و وابسته و عدم شکل گیری دولت های توسعه گرا نیز از تاثیرات منفی درآمدهای نفت در حوزه سیاسی است. نتیجه اینکه نفت در ایران در یک قرن گذشته عملا فرایند دولت- ملت سازی و روی دیگر آن یعنی توسعه را طولانی، پرهزینه و منحرف کرده است.
Over the last century، oil has not only had no positive role in the Iran، but also had slowed down and even stalled development، thus derailing and delaying their nation-state building.
The effects of oil in the nation-state building are in economic، political and social aspects. In economic aspect، oil has contributed to the formation of a single product economy، consolidation of state economy، weaken bourgeoisie ، increase in corruption and lack of competition.
The weakened and marginal role of social forces in producing national wealth، low and non-standard social indicators، consumer and nonproductive society، subsidized housing، social inequality، weakened middle class and increase in social corruption are all the social indicators of countries dependent on oil.
Centralized power، rentier state، governmental and affiliated parties and political groups، nondevelopmental states، intervention of external forces and widening gaps between social and political structures are negative affects of oil revenues in political area.
خلاصه ماشینی:
دولت-ملتسازى برخلاف توسعه كه بار اقتصادى آن بيشتر است در ظاهر باتوجه به برجستگى دو واژه دولت و ملت كه ماهيتا واژههاى سياسى به شمار مىروند،بر سياسى آن بيشتر است اما بهلحاظ ماهوى در شكلگيرى و تكامل آن عوامل مختلف سياسى،اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى نقش تعيين كننده بازى مىكنند بهگونهاى كه اگر در فرايند دولت-ملت سازى يكى از عوامل كمرنگ يا ضعيف ظاهر شود؛اين فرايند با مشكل مواجه شده يا با تاخير و هزينه بيشتر به نتيجه مىرسد.
با اين تفاسير مىتوان دولت-ملتسازى را بدينگونه تعريف كرد:«فرايندى كه در بطن آن عوامل و نهادهاى اجتماعى،سياسى و اقتصادى در درون مرزهاى سياسى مشخص بهگونهاى در روابط متقابل با يكدديگر رشد و تكامل مىيابند كه برايند آن شكلگيرى ساختار سياسى دموكراتيك مبتنىبر نهادينه شدن اصول و ارزشهاى مدنى و حاكميت مناسبات قانونى بين دولت و جامعه است«.
در اين كشورها در مرحله اول،دولتهاى توسعهگراى اقتدارگرا با تمركز بر توسعه اقتصادى و مديريت كارآمد آن فضاى سياسى را براى تامين ثبات تحول اقتصادى بسته نگه داشتند كه اين مهم با مقاومت نيروهاى اجتماعى مواجه نشد؛اما با نهادينه شدن توسعه اقتصادى و شكلگيرى بنگاههاى اقتصادى قدرتمند،بهتدريج دولتهاى اقتدارگرا مشروعيت خود را از دست داده و ساختار سياسى به سوى توسعه سياسى و تنظيم روابط متقابل با بدنه جامعه گرايش يافت و از اين زمان-دهه 1990-دولت-ملتسازى كه با كندى پيش مىرفت با سرعت زياد و با تكيه بر توسعه اقصادى و افزايش رفاه عمومى روند تكاملى خود را تداوم بخشيد.