خلاصه ماشینی:
"حتیدر جاهایی شیوهی شکلگیری آن جزو بافت موضوعی اثر شده و یکی از علل صورتبندی طرح رمان به شمار میرود:اگر داستانگوییهایپدر«آبیلین تاکر»و داستانگوییهای دوشیزه«سادی»و چگونگی شکلگیری جامعهی چند ملیتی و مهاجرنشین شهر مانیفست،شیوههایمختلف زندگی و کار مردم این شهر،توطئهچینیهای نژادی و عقیدتی گروه«کوکلس کلان»و حادثهی جنگ جهانی اول و ارتباط آنبا کاراکترها را در نظر بگیریم،به یک مجموعه داستانهای گوناگون میرسیم که کلیت رمان از طریق ارتباط موضوعی و ساختاری آنهابه انسجام و شاکلهی نهایی رسیده است.
آیا وقتی زندگی سخت میشود،آدم باید فرار کند؟باید فرار کند و به خیال خودش سختیهای زندگی را جا بگذارد؟همهی مردم همین کار رامیکنند؟»آنقدر کلمات به سرعت از دهانم بیرون آمدند که خودم هم نفهمیدم از جینکس حرف میزنم یا ازگیدئون؟(ص 222) کلر وندرپول گرچه به کاراکترهایش فرصت کافی میدهد تا با موقعیتها و حوادث الزامی و داستان زندگیشان روبهرو شوند،اما واقعیتآن است که به خودش هم زیاد فرصت میدهد که داستانگویی و داستانپردازی کند و این یکی از معایب رمان«بر فراز مانیفست»است؛او«آبیلین»را به بهانهی شکستن«گلدان»یا به عبارتی تحت یک علت داستانی عمدی،به کار کردن برای دوشیزه«سادی»وامیدارد؛ضمننشان دادن اشتیاق«آبیلین»به داستانهای دوشیزه«سادی»و تلاشش برای یافتن سرنخهایی در رابطه با پدرش یک فرصت طولانی هم&%18712NKKG187G% به خودش میدهد تا به عنوان نویسندهی این رمان،داستان را طولانیتر از آنچه لازم است،بکند."