خلاصه ماشینی:
"برادر چنین میکند و خود در پشت درختی پناه میگیرد تا از دور شاهد جانکندن رستم باشد،اما رستم تیر را با نیروی تمام پرتاب میکند که وی را به درخت میدوزد،مردی که در کودکی پیلی را از پای درآورددر پایان زندگی چرا نتواند ناجوانمردی را حتی از بین چاهی به سزایش برساند؟ سوم:فرصتی برای اندیشهورزی در داستانهای تخیلی این داستانها که درونمایهی متفاوتی از فانتزیها دارند،معمولا چهرهی مهربان و سازگاری از مرگ نشان میدهند و حتی ابابیندارند از اینکه مرگ را به تأخیر بیندازند و این قطعا به این معنا نیست که کودک تصور غیرواقعی در مورد گریزناپذیری مرگ پیدا کند،بلکهفرصتی است برای اندیشیدن و در فضایی خالی از ترس و وحشت سئوالهای خود را در میان گذاشتن.
نتیجه این یژوهش و بررسی و تحلیل،ادبیات داستانی کودک و نوجوان را براساس دیدگاهی که نسبت به مرگ و معنادهی به زندگی داشتندو در درونمایهی داستان مستتر بود،به هفت مقوله طبقهبندی کرد؛اما آنچه گفتنی است،اینکه،چه استخوانی که از دل خاک پر بگیردو در قالب بلبلی سخن بگوید تا خیر و زیبایی زندگی را بستاید؛چه تیر رستم(که از دل چاهی که سرنوشت پیش پایش گشوده)پر بکشدو سینهی ناجوانمردی را بدرد،چه آن تخیلی که پر و بال میگیرد تا در فضای دموکراتیکی که ایجاد میشود به گفتوگو با مرگ بنشیند،چه زمانی که مرگ و کشته شدن برای معنادهی به زندگی انتخاب میشود،چه وقتی که مرگ عاملی میشود برای تغییر و تحول و شورزندگی برانگیختن،چه وقتی که یاد و خاطرهی آنکه رفته،انگیزهی هنر و آفرینش میشود و متقابلا او را زنده نگهمیدارد و چه زمانی که&%18724NKKG187G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)یقین به رفتن به بهشت و جایی بهتر،به زندگی آرامش میبخشد،همه نشان از این دارد،که چهطور ادبیات میتواند در این بستری کهبنیادش بر مرگ است،با آفرینش شگردهای مختلف،گوهر زندگی را درخشش دهد و موجب رشد ارزشها و معنادهی و تغییر در زندگیکودک و نوجوان شود."