خلاصه ماشینی:
"این کتاب،با سیاقی کودکانه برای گروه سنی«ب»تدوین شده که به نظر میرسدهدف از نگارش آن،تقویت قوهی و آموزش خلاقیت برای کودکان باشد؛ولی آیا با ورق زدن این کتاب،نویسنده و تصویرگر اینوظیفه را به درستی انجام دادهاند؟ شخصیتهای اصلی داستان،از پسر کوچولویی که هر روز به اشتیاق دیدار خورشید خانم بر بلندترین درخت جنگل میرود و نیزمادربزرگی مهربان و کارآمد که نقشی بنیادین را در نوشتار ایفا میکند،تشکیل شده است.
بر روی دایرهی سبز رنگ،پسرک-که شخصیت اصلی داستان است-قرار دارد که البته چندان نیز به چشم نمیآید،زیرا تصویرگر،از رنگها و بافتهایی استفادهکرده که تمیز دادن بین پسرک و چمنزارهای جنگل به سختی صورت میپذیرد؛به گونهای که لباسهای آبی و کفش و کمربند قرمز پسرکبا چمنزارهای سبز رنگ،بسیار به هم نزدیک شدهاند و این نکته،شاید دلیل اصلی این نقصان محسوب گردد.
خانهای با رنگ زرد و قرمز همراه با بافتهای دایرهای شکلمذکور در سمت چپ کادر،وجود دارد که با بافتهای دایرهای شکل موجود در دیگر عناصر تصویری کل کتاب تقریبا یکسان است و اینیکنواختی تا حدی رخوت و سستی را در مخاطب ایجاد میکند.
(تصویر 2) (به تصویر صفحه مراجعه شود)با ورق زدن کتاب و ادامهی داستان،این تصویر ایجاد میشود،که شاید تصویرگر پیشزمینهای برای صفحهی بعد در ذهن داشته؛چون در ادامهی داستان شخصیت اصلی وارد خانه شده و اتفاقی درخود توجه رخ میدهد و آن ورود مادربزرگ،با ظاهری نهچندانآشنا برای کودک امروز،به داستان است."