چکیده:
جلاء و استجلاء دو اصطلاحی است که در عرفان اسلامی بیانگر ظهور و بروز خداوند در ممکنات است. جلاء یعنی ظهور حضرت حق در غیر خود، و استجلاء همان فزونی جلاء است. این مقاله با استناد به متون اصیل عرفانی و بعضا آیات و روایات و حتی فلسفه اسلامی به بررسی لغوی و اصطلاحی این دو اصطلاح، و به نوعی تبیین مصادیق و چگونگی ظهور آن پرداخته است. نگارنده با بررسی موضوع مقاله به اقوال عارفان بزرگ نیز نظر داشته و ضمن مقایسه اقوال، ضعف و قوت آنان نیز در حد گنجایش مقاله بیان شده است، آن گاه به تبیین دقیق جایگاه «جلاء و استجلاء» در نظام آفرینش و چگونگی به کمال رسیدن این دو، و ارتباط بین «جلاء و استجلاء» را بررسی کرده است که آیا کمال جلاء همان استجلاء خواهد بود و یا اینکه هر یک از «جلاء و، استجلاء، کمال جلاء و کمال استجلاء» مصادیق خاص خود را دارد.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده با بررسی موضوع مقاله به اقوال عارفان بزرگ نیز نظر داشته و ضمن مقایسه اقوال،ضعف و قوت آنان نیز در حد گنجایش مقاله بیان شده است،آنگاه به تبیین دقیق جایگاه«جلاء و استجلاء»در نظام آفرینش و چگونگی به کمال رسیدن این دو،و ارتباط بین«جلاء و استجلاء»را بررسی کرده است که آیا کمال جلاء همان استجلاء خواهد بود و یا اینکه هریک از«جلاء و استجلاء،کمال جلاء و کمال استجلاء»مصادیق خاص خود را دارد.
به نظر میرسد وقتی مولوی میگوید: {Sنام احمد نام جمله انبیاست#چون که صد آمد نود هم پیش ماستS} همین تصور رایج را به زبان خطابی بر ما القا میکند؛درحالیکه در عرفان ابن عربی هرچند «خاتمیت»،«انسان کامل»و مفاهیمی از این دست فراوان یافت میشود،ولی بهروشنی میتوان نشان داد که وی میآموزد که با حفظ مطلوب بودن«صد»باید همۀ اعداد را ببینیم؛ما نمیتوانیم به صرف اینکه اعداد یک تا صد در«صد»به کمال میرسند،بگوییم«صد»همان کار اعداد زیرمجموعۀ خود را میکند و نیازی به افراد یا مجموعههای خردتر نداریم؛اتفاقا اعداد هم مثل مراتب موجودات،هریک توان و ویژگی منحصر به فرد دارند و یگانهاند.
نکتۀ اصلی همان است که بدان پرداخته شد،اینکه در هر مرتبهای چیزی وجود دارد که در هیچ مرتبۀ دیگری نیست و اگر خدا بخواهد همهچیز را بداند،باید در هر مرتبهای به هویت خاص آن مرتبه حضور داشته باشد؛نمیتوان گفت که چون،همهچیز در همهچیز هست،خدا با آگاهی از یکچیز،همهچیز را میداند؛یا خدا چون به اصل و کمال همه علم دارد،پس به همۀ جزئیات و مراتب منفرده نیز آگاه است؛چنانکه نمیتوان گفت:چون همه از او هستند و او به خود عالم است."