چکیده:
باور به مراتب متعدد وحی از نظرگاه صوفیان، سبب شده است تا وحی را امری بی پایان و همیشگی بدانند که به صورت دریافت های باطنی، نوع خاصی از معرفت را پدید می آورد. اعتقاد بدین شیوه کسب معرفت، با توسل به کشف و شهود، به آفرینش متن هایی می-انجامید که صوفیان، آن را مولود «وحی قلـب» و غلبـه الهام خداوندی بر آدمـی می شمردند و با محو جایگاه خود به عنوان مولف، نقش خویش را تنها کتابت این ادراکات باطنی و دریافت های مقدس می دانستند و یا سراسر متن را هدیه خداوند معرفی می-کردند. سخن الهامی، در لحظه غلبه بر صوفی با خصایصی همچون دیگرگونی حال، بی اختیاری و ستاندن اراده گفتار همراه است و در صورت مکتوب خود به آفرینش متن هایی می انجامد که اغلب پر حجم و فاقد نظم ساختاری اند و به واسطه اشتمال بر معانی عظیم و ناآشنا جانب مخاطب را فرو می گذارند. صاحبان این آثار، این دست تصنیف ها را سخن برتر می دانند که اثرهای عظیم دارد و اسباب جوشش اندیشه می گردد و هرکس توانایی درک آن را ندارد
خلاصه ماشینی:
"7 مولانا در دفتر پنجم مثنوی در فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بربسته علم لدنی و بررستۀ شیخ کامل را در مقابل علم عاریتی فضلا چون آسمان و ابر پیش ناودان میداند و میگوید سخن شیخ کامل واصل سبب جوشش اندیشه و سخن فاضل مدرسی موجب نزاع و آشوب است: آسمان شو ابر شو باران ببار#ناودان بارش کند نبود به کار آب اندر ناودان عاریتی است#آب اندر ابر و دریا فطرتی است فکر و اندیشه است مثل ناودان#وحی و مکشوف است ابر و آسمان آب باران باغ صد رنگ آورد#ناودان همسایه در جنگ آورد (مثنوی،دفتر پنجم،ابیات 2490-2493) در دفتر چهارم نیز علم الهامی را وحی و خاص ولی و همچون نور مطلق در برابر کراسه و کتاب خوانده و بر آن است که با وجود کشف معنوی و دم ملکوتی اقطاب دوران،بهرهگیری از فضل مدرسی،باطل و در حکم تیمم با وجود آب است: یا به علم نقل کم بودی ملی#علم وحی دل ربودی از ولی با چنین نوری چو پیش آری کتاب#جان وحیآسای تو آرد عتاب چون تیمم با وجود آب دان#علم نقلی با دم قطب زمان (مثنوی،دفتر چهارم،ابیات 1416-1418) دم قطب زمان وحی غیب است که مولانا نمونهای از آن را در دفتر چهارم در مژده دادن بایزید بسطامی از زادن ابو الحسن خرقانی ذکر میکند و حتی میگوید این دقیقا همان وحی انبیاست که صوفیان برای روپوش عوام بدان«وحی دل»یا«وحی القلوب»میگویند: لوح محفوظ است او را پیشوا#از چه محفوظ است محفوظ از خطا نه نجوم است و نه رمل است و نه خواب#وحی حق والله اعلم بالصواب از پی روپوش عامه در بیان#وحی دل گویند آن را صوفیان وحی دل گیرش که منظرگاه اوست#چون خطا باشد چو دل آگاه اوست (مثنوی،دفتر چهارم،ابیات 1851-1854) مولانا انبیا و اولیا را صاحب روح وحیی میداند که منشأ الهام و واردات غیبی است و از حوزۀ ادراک عقل جزئی خارج است: روح وحی را مناسبهاست نیز#درنیابد عقل،کان آمد عزیز گه جنون بیند گهی حیران شود#زانکه موقوف است تا او آن شود (مثنوی،دفتر دوم،ابیات 3260-3261) در فیه ما فیه سیر خالی شدن از خویش و غلبۀ روح وحیی یا قدسی را اینگونه بیان میدارد: در کالبد من روح قدسی به جای آن روح بنشست،جبرئیل من آن بود و چون روح مغلوب جانان شد،جبرئیل از میان برخاست فأوحی إلی عبده ما أوحی،[نجم:10]یا همه جان شو یا جانان(مولانا،1388:253-254)."