چکیده:
در این مقاله ما به دنبال طرح ضرورت توجه به مبانی دینی در نقد نظریه های مشاوره و رواندرمانی و ارائه نظریه های جدید و طراحی الگوهای بومی مبتنی بر آن هستیم. برای روشن شدن این ضرورت ابتدا با تکیه بر اصول گرایی معرفت شناختی، ضرورت توجه به زیربناهای اساسی این نظریه ها مطرح گردیده است. سپس به بررسی زیربناهای فکری و فلسفی در دوران مدرنیته و پست مدرنیته پرداخته شده و مبانی اصلی حاکم بر هر یک از این دوره ها بررسی گردیده است. در ادامه نیز به بیان تبلور این زیربناها در نظریه های اساسی مشاوره و رواندرمانی پرداخته شده و در نهایت تعارض اساسی آنها با مبانی دینی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و ضرورت نقد اساسی این مبانی و ارائه نظریات جدید و طراحی الگوهای بومی مبتنی بر آموزه های دینی بیان گردیده و در نهایت پیشنهادی برای انجام این کار در چند مرحله ارائه شده است.
In this article، we want to assess the necessity of noticing to religion basics in the critic of theories of counseling and psychotherapy and according to it، designing native patterns. To describe this necessity، at first being discussed the necessity of considering to core basics of these theories according to fundamentalism of epistemology، then reviewing Philosophical and thinking origins in modernism and postmodernism، and investigate their core basics. At the end، we notice to the effect of these origins on counseling and psychotherapy theories and analyzing their conflicts with religion basics. Also we consider to "necessity" of critic of these basics and introducing new theories and designing native theories based on religious teaching.
خلاصه ماشینی:
"با وجود اینکه بسیاری از این مبانی از اول عقلی و علمی ویژهای پیروی نمیکنند و در تضاد و تعارض با مبانی دینی بوده و درعینحال آثار تخریبی آن امروزه در غرب علنی شده است،ولی متاسفانه در مراکز علمی و درمانی،بدون توجه به این واقعیتها و بدون آنکه در معرض نقد و بررسی قرار گیرند،در درمان مراجعین و خانوادهها بهکار گرفته میشود که نتیجه آن در کوتاهمدت درمانهایی است که گاهی بینتیجه و حتی گاهی آسیبزا و در درازمدت خانمان برانداز خواهد بود.
البته میبایستی متذکر شویم که قصد نداریم در این مقاله به بیان شواهد و استدلالهای مربوط به هریک از این مبانی و یا به بررسی اشکالاتی که در این زمینه صورت گرفته و پاسخهایی که از سوی متفکرین و اندیشمندان مسلمان طرح گردیده،بپردازیم بلکه در پی طرح برخی از این مبانی و تعارض اساسی آنها با مبانی حاکم بر اندیشه غرب هستیم تا روشن شود که با فرض پذیرش این اصول و مبانی،بسیاری از نظریههای مشاوره و رواندرمانی نیازمند نقد جدی هستند و اگر میخواهیم که به نظریهپردازی در این زمینه بپردازیم و به طراحی الگوهای بومی همت گماریم،میبایستی به این مبانی دینی توجهی جدی داشته باشیم.
مطمئنا استخراج،جمعآوری و تدوین مبانی دینی به صورت جامع و نیز نقادی نظریههای مشاوره و رواندرمانی براساس آن و همچنین نظریهپردازیهای نوین و یا طراحی الگوهای بومی مبتنی بر مبانی و آموزههای دینی،در یک مقاله و حتی چندین مقاله هم میسر نخواهد بود و نیازمند تلاشی فراوان و سالها مطالعه و پژوهش است که نگارنده امیدوار است این مقاله،«اهمیت و ضرورت»این امر را روشن کرده باشد و زمینهای را فراهم کند تا محققین و پژوهشگران و ندیشمندانی که دغدغه چنین امری را دارند، بتوانند قدمهای شایستهای را در این زمینه بردارند."