چکیده:
بدون شک در جهان پیرامون ما همواره شر و فساد و ناگواری های متعددی از قبیل جهل، فقر و ناتوانی و حوادثی همچون زلزله و سیل به چشم می خورد که هیچ گونه تردیدی در هستی و وجود آنها نمی توان داشت. چرایی و چگونگی راهیابی این گونه شرور در نظام آفرینش، ازجمله پرسش هایی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته؛ به گونه ای که پاسخ به آن از دغدغه های اساسی ادیان و مکاتب مختلف فلسفی به شمار می رود. در عرفان نظری، سابقه بحث از مسئله شر به محیی الدین ابن عربی در قرن هفتم برمی گردد. اصلی ترین پرسشی که در این تحقیق مطرح است اینکه، آیا شر در مکتب ابن عربی امری وجودی است یا عدمی؟ در صورت نخست، چگونه با خیر محض بودن مبدا هستی سازگار است و خاستگاه آن چیست؟ ابن عربی از حیث وحدت شخصی وجود و نظام احسن، شر را به طور مطلق در نظام هستی به مفاد سلب بسیط تحصیلی منتفی دانسته است؛ ولی از حیث تعینات، امور عدمی را شر بالذات دانسته و در امور وجودی نوعی شر نسبی را در نظام تکوین و نوعی شرور ذاتی سلوکی را در نظام تشریع پذیرفته است
خلاصه ماشینی:
اصلیترین پرسشی که در این تحقیق مطرح است اینکه، آیا شر در مکتب ابنعربی امری وجودی است یا عدمی؟ در صورت نخست، چگونه با خیر محض بودن مبدأ هستی سازگار است و خاستگاه آن چیست؟ ابنعربی از حیث وحدت شخصی وجود و نظام احسن، شر را بهطور مطلق در نظام هستی به مفاد سلب بسیط تحصیلی منتفی دانسته است؛ ولی از حیث تعینات، امور عدمی را شر بالذات دانسته و در امور وجودی نوعی شر نسبی را در نظام تکوین و نوعی شرور ذاتی سلوکی را در نظام تشریع پذیرفته است.
com تاریخ دریافت: 19/10/91 تاریخ پذیرش: 18/2/92 طرح مسئله با توجه به مرز مشترک فلسفه و عرفان اسلامی، این سؤال مطرح است که شرور در جهانبینی عرفا ازجمله ابنعربی چه جایگاهی دارد و آیا مطابق با مبانی عرفان نظری میتوان به پاسخ جامع درخصوص علت راهیابی شرور در نظام هستی دست یافت یا خیر؟ به احتمال زیاد، اثر مستقلی در باب مسئله خیر و شر از ابنعربی وجود ندارد.
سؤالی که در اینجا ذهن را به خود مشغول میسازد اینکه، آیا در عرفان، بهویژه در مکتب ابنعربی نیز میتوان این قسم شرور را عدم دانست یا خیر؟ بهنظر میرسد این نظریه در عرفان نیز بهگونهای قابل پذیرش باشد، اما نه مطابق با آنچه حکما در تعریف شر گفتند؛ چراکه از دید عرفا و طبق نظریه وحدت شخصی وجود، سراسر هستی نمود و تجلی است و هیچ بهرهای از درجات وجود نبرده است؛ پس نمیتوان خیر را به جعل وجود و شر را به عدم جعل آن نسبت داد.