چکیده:
رویکرد سنتی، برای آموزش ریاضیات، به فعال کردن هوش های منطقی-ریاضی و کلامی-زبانی دانش آموزان اکتفا می کند، و با این روش تنها دانش آموزانی که از هوش منطقی-ریاضی بالایی برخوردارند می توانند به خوبی بیاموزند. چنانچهطبق تحقیقات،تنها 25 درصد دانش آموزان، از این هوش، در سطح بالایی برخوردارند، بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش ریاضی،بر اساس نظریه هوش های چندگانه گاردنر،در کاهش فاصله معمول و قابل توجه عملکرد ریاضی دانش آموزان، با سطوح بالا و پایین هوش منطقی-ریاضی صورت گرفت. طرح پژوهشی این تحقیق از نوع طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون،شامل سه سطح از سوالات در حیطه دانستن، کاربرد و استدلال، از سطوح شناختی بلوم بوده است. در این تحقیق، جامعه آماری،شامل40 نفر از دانش آموزان پسر پایه اول،در یکی از دبیرستان های دولتی منطقه یک آموزش و پرورش شهر تهران بوده و انتخاب نمونه به صورت تمام شماریدر سال تحصیلی 89-88 انجام گرفت. ابتدا با استفاده ازپرسش نامه هوش های چندگانه، ضمن ترسیم نیمرخ هوشی هریک از دانش آموزان، دو گروه 25درصدی بالا و پایین دانش آموزان، بر اساس نمره هوش منطقی-ریاضی شان شناسایی شد و سپس آموزش هر یک از مفاهیم، با توجه به مقوله های هشتگانه هوش انجام گرفت. برای بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون t گروه های مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که در پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین میانگیندو گروه بالا و پایین وجود داشته است که این امر منبعث از سوالات در حیطهکاربرد و استدلال بود؛ و در سطح دانستن تفاوت معنی داری مشاهده نشد.همچنین بین میانگین پس آزمون دوگروهو در هیچیک از سطوح شناختی سوالات آن،تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.لذاعلاوه بر اثربخشی بیشتر این نوع آموزش، بر پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان،با هوش منطقی-ریاضی پایین، حذف شکافمعمول میان عملکرد ریاضی دوگروه رامنجر گردید. بدین ترتیب، با احیاء و بهره جویی از دیگر ابزارها و روش هایبرخاسته از هوش های چندگانه، دانش آموزان با هوش منطقی-ریاضی پایین نیز می توانند همپا با هوشمندان بالای منطقی-ریاضی، به حل مسایل ریاضی بپردازند.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به اینکه تحقیقات نشان میدهند که در نظام آموزشی سنتی،تنها دانشآموزانی میتوانند پیشرفت کنند که از هوش منطقی-ریاضی و کلامی-زبانی بالایی برخوردارند و کودکان (1) la te,nivviG (2) yhporB&dooG (3) kralC (4) la te snommaS (5) sremeerC (6) letreaH&greblaW دارای استعداد متفاوت،کمهوش و بیاستعداد محسوب میشود،میتوان فرض نمود دانشآموزان ناموفق،در هوش منطقی-ریاضی و کلامی-زبانی در سطح پایینی قرار دارند،ولی این امکان وجود دارد که آنها از لحاظ سایر مؤلفههای هوشی در سطح بالایی قرار داشته باشند(محمدیان،1388).
بر این اساس به دلیل حذف اختلاف معنیدار میانگین دو گروه،پس از دوره آموزش،فرضیه اول تحقیق مبنی بر تفاوت میزان تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه هوشهای چندگانه گاردنر،در پیشرفت تحصیلی ریاضی،بین دانشآموزان با هوش منطقی-ریاضی بالا و پایین تأیید گردید.
بر این اساس به دلیل حذف اختلاف معنیدار میانگین دو گروه در این سطح پس از دوره آموزش،فرضیه سوم تحقیق مبنی بر تفاوت میزان تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه هوشهای چندگانه،در حیطه کاربرد ریاضی،بین دانشآموزان با سطوح بالا و پایین هوش منطقی-ریاضی تأیید گردید.
بر این اساس به دلیل حذف اختلاف معنیدار میانگین دو گروه در این سطح پس از دوره آموزش،فرضیه چهارم تحقیق مبنی بر تفاوت میزان تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه هوشهای چندگانه،در حیطه استدلال ریاضی،بین دانشآموزان با سطوح بالا و پایین هوش منطقی-ریاضی تأیید گردید.
باتوجه به افزایش بیشتر در میانگین پسآزمون گروه پایین و در سطح شناختی استدلال نسبت به گروه بالا(5/8 در مقابل 0/5-)میتوان نتیجه گرفت که آموزش مبتنی بر نظریه هوشهای چندگانه گاردنر در پیشرفت تحصیلی ریاضی دانشآموزان با هوش منطقی-ریاضی پایین در حیطه استدلال اثربخشتر میباشد."