چکیده:
اعتقاد به جانشین معصوم در مذهب شیعه و خطاناپذیری پاپ در مذهب کاتولیک از اصول بنیادین اعتقادی هر دو مذهب است؛ به گونه ای که منکران آن خارج از مذهب قلمداد می گردند. برخلاف این اشتراک، این موضوع در دو مذهب ازنظر ماهیت موضوع، جایگاه، وظایف، شرایط امام، نقش امام/ پاپ، ادله اثباتی آن در کتاب الله، سنت و عقل، اعتبار ادله و هم چنین طریقه نصب آنها با یکدیگر متفاوت است. مقاله حاضر درصدد آن است که با تبیین ساختار موضوع و موارد الحاقی به آن، به بررسی و نقد و سپس مقایسه آن دو بپردازد تا زمینه گفتگوی بیشتری برای مباحث و تحقیقات بعدی فراهم آید.
خلاصه ماشینی:
وجود دستههای دوم و سوم در مقام پاپ و همچنین وجود دوره «فسق و فجور» بهحیث آنها لطمه زده است (دورانت، 1376: 4 / 694) از همینرو کاتولیکها در قرن دهم، نیاز به اصلاح این مقام را در مذهب خود احساس کردند.
دلیل عقلی کاردینال بلارمین بر خطاناپذیری در عمل این است که اگر پاپ در احکام ضروری دچار خطا شود، باید گفت مسیح خود، شرایط لازم برای رستگاری جماعت مسیحی را هموار نساخته بود.
وی معتقد بود گزاره مصون از خطا، نه ازسوی پاپ، نه ازسوی کلیسا و نه ازسوی کتاب مقدس نمیتواند وجود داشته باشد؛ بلکه مفهوم مصون بودن از انحراف اساسی مطرح است؛ بدین معنا که با وجود خطاهایی که کلیسای در برخی موارد جزئی بهوجود آورده است، حقیقت انجیل در کلیسا حفظ شده است.
3. اگر نامه پولس حجت دینی بود یا دلالت آن صحیح و تام بود، اولا: چه نیازی به رأیگیری و تصویب این موضوع در شورای واتیکان اول وجود داشت؛ ثانیا: مخالفت مذاهب دیگر و اشخاص بزرگی از خود کاتولیکها و دیگران چه معنایی داشت.
باتوجه به تعریف ضروری دین و اینکه احکام ضروری دین در میان اسقفان معلوم و مشخص است، شرایط لازم برای رستگاری جماعت مسیحی فراهم است؛ درحالیکه بلارمین در دلیل خود گفته بود: عیسی ظاهرا باید فرمان داده باشد که از رهنماییهای پاپ پیروی کنند.
(وان وورست، 1384: 447) همچنین اعلام فهرست هشتاد عنوان بدعتآمیز ازسوی پاپ پیوس نهم که کلیسای کاتولیک بعدها در نیمه دوم قرن بیستم برخی از آنها مانند آزادی دین، مطالعه تاریخی ـ نقدی کتاب مقدس و پذیرفتن پروتستانها بهعنوان مسیحیرا صحیح دانست، مؤیدی بر این معناست.