چکیده:
این مقاله به بررسی مفهوم هویت و فرهنگ در نظریه متاخر جهانی شدن که نوعی نظریه «ارتدوکسی جدید» درباره مدرنیته است، می پردازد. اگر چه نظریه «ارتدروکسی جدید» فرهنگ و مدرنیته می کوشد از ضعف های نظریه امپریالیزم فرهنگی اجتناب کند، با این حال نه تنها از نقش عوامل اقتصادی و در تاثیر جهانی شدن بر فرهنگ غفلت می ورزد، بلکه آگاهانه آن را به بهانه تقلیل گرایی نقد می کند. اقتصاد سیاسی تولید و مصرف کالاهای فرهنگی در سطح جهانی نشان می دهد که یا جهانی شدن معنای روشنی ندارد، یا به معنای جهانی سازی امریکایی شدن و غربی شدن خواهد بود. از این رو، نظریه ارتدوکسی جدید نمی تواند به خوبی از عهده تبیین رابطه فرهنگ و هویت با توجه به واقعیات جهانی برآید.
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که این نظریه به درستی بر نقش و موقع مسلط غربیها و شرکتهای غربی در اداره و کنترل رسانههای جهانی و تولید و پخش محصولات فرهنگی تأکید میگذارد،بهطور طبیعی چنین به نظر میرسد که جهان تحت تأثیر نیروی قوی و گسترده این رسانهها رفته رفته ارزشها ونمادهای فرهنگی مورد توجه و تبلیغ آنها را جذب و به صورت عنصر هویتی خود درمیآورد.
در نظریههای آن دو فرایند جهانی شدن چه به اعتبار تنزلی که تجدد در نتیجه تزلزل معیارهای عام آن در برابر فرهنگهای دیگر دارد(هال ب 1991؛1991 الف)چه به اعتبار تعاملی که میان فرهنگهای مختلف به وجود میآید،هویتهای التقاطی و ترکیبی و نه همگون و مشابه میآفریند(هانرز 1991)،به جای این که موجب همگونی فرهنگها و هویتها یا سلطه و گسترش فرهنگ و هویت تجددی گردد.
اما انتقاد دیگر وارد بر نظریه ارتدوکسی و امپریالیزم فرهنگی،که به صورت عمده به ترتیب از جهت رویکرد مثبت و رویکرد نقادانه به آثار همگونساز جهانی شدن بر فرهنگ و هویت {P(1)- Giddens P} متمایز هستند،این است که در این نظریهها فرایند دریافت پیام مکانیکی و بدون تعبیر و تفسیر تلقی شده است.
اگر عوامل اقتصادی و سیاسی بهطورکلی،یا با نظر به ارتباط آن با بخش فرهنگ مورد توجه قرار گیرند،نظریه ارتدوکسی جهانی شدن همچنان جای مهمی در توضیح اوضاع فرهنگی و هویتی جهان معاصر به خود اختصاص خواهد داد.
King(ed)(1991)"Culture, Globalization and the World-system: Contemporary Conditions for the Representation of Identity", Binghamton, NewYork: The State university of New York."