چکیده:
تاکنون تحقیقات متعددی پیرامون قدرت تصمیمگیری زنان در داخل و خارج از کشور به انجام رسیده است. با این وجود اکثر این پژوهشها توصیف زنان را از قدرت خود در خانواده ملاک میزان قدرت تصمیمگیری آنها در خانواده قرار دادهاند. این در حالی است که ارزیابی زنان از جایگاه خود ممکن است برخاسته از برداشتهای ذهنی آنها بوده و با واقعیت موجود فاصله داشته باشد. هدف این پژوهش، رفع ابهام موجود از طریق مقایسه میان ارزیابی این موضوع در دو جامعه آماری مردان و زنان میباشد. برای دستیابی به این هدف ابتدا از نظریه منبع، نظریه سرمایه اجتماعی بوردیو، تئوری بم و تئوری لرنر بهعنوان مبانی اصلی پژوهش استفاده نمودیم. سپس با طرح پرسشنامه؛ دادههای خود را از دو جامعه آماری زنان و مردان طی پیمایشی در سطح شهر مشهد گردآوری کردیم. لازم به ذکر است دادههای پژوهش از نمونهای 570 نفری که از روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شده بودند بهدست آمد. در نهایت نتایج گویای آن بود که میزان قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده در جامعه آماری این پژوهش (شهر مشهد) متوسط ارزیابی شد و برخلاف فرض اولیه که ویژگیهای فردی زنان را مؤثرترین عامل در این زمینه تلقی میکرد، آنچه بیش از هر عاملی تعیینکننده سطح قدرت زنان در خانواده شناخته شد، میزان اعتقاد زوجین به کلیشههای جنسیتی و باورهای قالبی و ویژگیهای شوهران بود.
خلاصه ماشینی:
"نکته مذکور این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که آیا میتوان آنچه را که زنان درباره جایگاه خودشان ابراز داشتهاند بهعنوان واقعیتی بیرونی نیز در نظر گرفت؟ بهنظر میرسد برای پاسخگویی به این پرسش بایستی قدرت تصمیمگیری خانمهای متأهل را در خانواده در دو جامعه آماری متفاوت زنان و مردان مورد بررسی قرار داد.
از سویی دیگر اکثر پژوهشهایی که به دنبال کشف متفیرهای اثرگذار بر قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده بودهاند اولا جامعه آماری خود را زنان انتخاب کردهاند و ثانیا تمرکز خود را بر ویژگیهای خاص زنان مانند سرمایههای فرهنگی و اقتصادی آنان قرار دادهاند، در حالیکه در پژوهش حاضر سعی بر آن شده است که نقش مردان و تأثیر ویژگیهای آنان در میزان قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده نیز مورد بررسی قرار گیرد.
اما بخش دیگر نظریه منبع به این مطلب میپرداخت که توازن قدرت در خانواده به نفع کسی خواهد بود که از قدرت اقتصادی بیشتری برخوردار است و هر جا صحبت از تقسیم قدرت بین چند نفر است، آن شخصی قدرت غالب را در دست میگیرد که از منابع و سرمایههای بیشتری برخوردار باشد؛ بر همین منوال، مطابق تئوری بوردیو نیز شخصی که سرمایههای اجتماعی و فرهنگی بیشتری در اختیار دارد توان کسب بیشتر سرمایه اقتصادی را نیز خواهد داشت و در نهایت این بالا بودن سطح سرمایههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سبب بالاتر رفتن سطح قدرت تصمیمگیری او در خانواده نیز میشود."