چکیده:
مقاله حاضر بعد از تشریح نحوه جدایی اسماعیلیه از پیکره تشیع، به چگونگی گسترش و نفوذ آن در ناحیه جبال و خراسان می پردازد و ضمن بیان تفاوتهای عملکرد تبلیغی اسماعیلیان در این دو منطقه، روابط متقابل اسماعیلیان و دولت سامانی و نتایج حاصل از آن را بیان می کند.
خلاصه ماشینی:
"افزون بر این، نضج گیری مقطعی آیین اسماعیلی در دربار نصر ابن احمد سامانی (فرای، 1374: 129) بدون درنظر داشتن ضربات وارده به آن را نمی توان به عنوان یک عقیده صرف دینی و فارغ از هرگونه شائبه سیاسی پذیرفت چرا که این زمان عصر رقابت روحانیون با دربار جهت کسب قدرت سیاسی است (زرین کوب، 1375: 93 - 94).
می باشد و با در نظر داشتن این نکته که آیین اسماعیلی در کمتر از یک دهه از نفوذ رسمی آن در خراسان تا بالاترین رده های دولت سامانی راه یافت لذا، معقولانه به نظر نمی رسد که تاریخ فوق الذکر را به عنوان سرآغاز اسماعیلی گری در خراسان و ماوراءالنهر بپذیریم و قبول کنیم که تا این موقع خراسان مورد بی توجهی داعیان و دستگاه دعوت اسماعیلی بوده است.
از طرف دیگر غیاث داعی ری که آیین قرمطی را پذیرفته بود و در ایام اقامتش در خراسان امیرحسین مرورودی را در مروالرود وارد این آیین کرد، با این کار آیین اسماعیلی در سرتاسر ایالت طالقان، میمنه، هرات، غرچستان و غور یعنی جایی که قدرت از آن امیرحسین بود توسعه یافت احتمال دارد که در این زمان هم فاطمیان و هم قرمطیان در شرق ایران نمایندگان و داعیانی داشته باشند (همان: 44 - 13) اما در سنجش نفوذ فاطمیان در جوامع شرق خاموش و بی تحرک باقی ماند (دفتری، 1376: 55) تا آنکه خلیفه المعز در اواسط قرن چهارم کوشید تا با اصلاحات خویش حمایت جوامع پراکنده اسماعیلی شرق را کسب کند و آنها را تحت نفوذ خلافت فاطمی در آورد و تا حدی موفق شد چنان که ابو یعقوب سجستانی از امامت فاطمی هواداری نمود (آژند، 1368: 68)."