چکیده:
این پژوهش کوششی است برای تحلیل زندگی روزمره در ایران معاصر به
میانجی سینما: این که زندگی روزمره، در ابعادی چون هویتها، ارزشها و تجربه
فردی، چگونه در سینمای قبل و بعد از انقلاب روایتپردازی شده است. دگردیسی در
سه بعد هویتها و ارزشها و تجربه فردی با استناد به نظریههای گیدنز، چینی و
جنکینز، و مضمون محوری پژوهش، یعنی تعامل اخلاق قهرمانی و منطق زندگی
روزمره، نیز با توسل به نظریه فدرستون و زیمل تئوریزه گشته است. این مطالعه
موردی دربارة سینمای مسعود کیمیایی، دو نمونه از فیلمهای قبل و بعد از انقلاب او (
گوزنها و اعتراض) را انتخاب کرده است. بر اساس نتایج تحقیق، جامعه ایران در دهه-
های اخیر شاهد کشاکش بین اخلاق قهرمانی مبتنی بر عقلانیت غایی و منطق
روزمرگی مبتنی بر عقلانیت ابزاری بوده است. سینمای کیمیایی وارونه شدن نوع
تعامل مسلک قهرمانی و منطق روزمرگی در ایران معاصر را روایت میکند: در دو دهه
قبل از انقلاب کنشهای فردی قهرمان معطوف به غلبه بر روزمرگی با تمسک به
باورهای استعلایی بود، اما حدود دو دهه بعد از انقلاب همزمان با تغییر شکل قهرمان و
پیدایش نوعی فردگرایی اینبار افراد با توسل به نوعی امید اجتماعی معنا و هویت را در
متن زندگی روزمره و در فضاهای تعاملی و گفتگویی جستجو میکنند
خلاصه ماشینی:
"سینمای کیمیایی وارونه شدن نوع تعامل مسکل قهرمانی و منطق روزمرگی در ایران معاصر را روایت میکند:در دو دهۀ قبل از انقلاب کنشهای فردی قهرمان معطوف به غلبه برروزمرگی با تمسک به باورهای استعلایی بود،اما حدود دو دهه بعد از انقلاب همزمان با تغییر شکل قهرمان و پیدایش نوعی فردگرایی اینبار افراد با توسل به نوعی امید اجتماعی معنا و هویت را در متن زندگی روزمره و در فضاهای تعاملی و گفتگویی جستجو میکنند.
این پژوهش براین فرض بنیادین استوار است که سینما یکی از عمدهترین عرصهها یا ابزارهای روایت کردن این تغییرات است و میکوشد،به یاری رویکردهای نظری فوق، شیوۀ روایتپردازی و بازنمایی تجربۀ زندگی روزمره،دگردیسی آن در سه بعد ارزشها و هویتها و سبکهای زندگی،و نحوۀ تعامل اخلاق قهرمانی و منطق حاکم برزندگی روزمره را در سینمای کیمیایی بررسی کند.
گوزنها بازنماگر فضایی اجتماعی است که اگرچه در آن به سبب سیطرۀ زندگی روزمرۀ مدرن(با تمام نهادها و عرفها و قواعدش)هرگونه منش و ارزش و مرام قهرمانی به حاشیه رفته و در زیر چرخهای مدرنیزاسیون پهلوی له شده است،اما هنوز قهرمان داستان توان بلند شدن و مقاومت را دارد.
در سکانس بعدی،یعنی سکانس استقبال خانوادهاش از او دم در زندان و بازگشت به خانه،انواع نماها و دیالوگها و شگردهای فنی در خدمت پرداخت و تقویت این مضمون هستند که زندگی روزمرۀ خانواده و جامعۀ امیر علی طی این دوازده سال دستخوش تغییر و تحولات بنیادین شده است:نابینا شدن مادرش،فوت پدرش،ازدواج خواهرش،تصویر زندگی روزمره خیابان و مردم و ماشینها و تغییرات شهری،اینکه خانوادهاش خانه قدیمی را فروخته و اکنون در خانهای کوچک و اجارهای زندگی میکنند،برجسازی و آپارتمانسازی و دیگر تغییراتی که امیر علی را متوجه شکاف پرناشدنیای میکنند که بین دنیای او و دنیای بیرون پدید آمده است."