چکیده:
بحث نظامهای فکری سیاسی-اسلامی یا ظهور و سقوط این نظامها موضوع مباحث متنوع بوده و اغلب با نگاهی شرقشناسانه به آنها پرداخته شده است.در حالی که به نظر میرسد نگاهی درونی و اصالتبخش به فرهنگ اسلامی و سنت میتواند تبیین تازهای از این مباحث ارائه دهد.از این زاویه فهم و نقد اندیشه سیاسی سنتی ایرانی-اسلامی یکی از اساسیترین تلاشهای فکری کنونی باید باشد.این مقاله با چنین رویکردی سعی دارد در مقابل دیدگاه واقعگرایانه بر بعد آرمانگرایانه اندیشه غزالی تأکید کند و برخلاف نوشتههایی که غزالی را سیاستنامهنویس میدانند،معتقد است حتی در سیاسیترین آثار نیز،غزالی شریعتنامهنویسی است که اصلاح جامعه را از خلال اندرزها و توصیههای اخلاقی پی میگیرد.البته از نقش سلطان بعنوان محوریترین مقوله گفتمان سیاسی سنتی نیز غافل نیست،بهطوری که اصلا را شرط اصلاح دنیا و آخرت مردم میداند.
خلاصه ماشینی:
"نیازی به ذکر نیست که هیچ اندیشهمندی نمیتواند در خلأ به کار فکری بپردازد و لاجرم ناچار است نیم نگاهی به واقعیات بیرونی بیندازد و غزالی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست،اما مهم آن است که آیا اندیشۀ مذکور جهانی دستنایافتنی را اراده میکند یا بر مدار مناسبات«موجود»راهی برای برون رفت از بحرانهای اجتماعی مییابد؟غزالی در سراسر آثارش راه نخست را برمیگزیند و تنها استثناء در این زمینه از دید مفسرانش یکی کتاب نصیحة الملوک است که مشکلات احتساب آن را بهعنوان نمونهای از اندیشۀ واقعگرای غزالی برشمردیم و دیگر کتاب فضائح الباطنیه یا المستظهری است که چنانچه در فقرۀ بالا اشاره شد،غزالی در این کتاب نیز اندیشۀ سیاسی خود را بر مناسبات واقعی قدرت استوار نمیسازد و در نهایت،صرفا خلافت المستظهری را جهت هدفی غائی و والاتر،یعنی فضیلت و اصلاح جامعه،به رسمیت نمیشناسد.
دکتر علی حسین الجابری،استاد فلسفی دانشگاه بغداد،در کتاب فلسفه التاریخ فی الفکر العربی المعاصر توضیح میدهد که غزالی در خصوص موضوعات تاریخی تحت عنوان علم تاریخ بحث نمیکند،بلکه مباحث تاریخی را میان دو علم سیاست و اخلاق توزیع کرده و آنها را بعد از علوم الهی قرار میدهد؛ازاینرو،خلاصه تفکر غزالی را در چند نکتۀ مهم خلاصه میکند:نخست آنکه،امنیت واقعی اجتماعی انسان جز در پرتو قدرت دولت و سلطان عادل و فاضل تحقق نمییابد و البته اهمیت آنقدرت،در شرعی بودن آن است؛چه، تحقق اهداف شریعت تنها در پرتو سلطان و دولت میسر است."