چکیده:
از آنجا که برخی از مبانی حاکم بر علوم جدید با مبانی معرفتی اسلامی تعارض دارد، ورود علوم جدید، به ویژه علوم انسانی به کشور ما، از ابتدا چالشهایی را به همراه آورد.. عدهای راهکار را در تولید «علم دینی» معرفی کردند. از این رو، مهمترین سؤال این است که «علم دینی» به چه معنا و تحت چه شرایطی ممکن است؟مبانی معرفتی امکان علم دینی، به دو دسته مبانی علمشناختی و مبانی دینشناختی تقسیم میشود. در محور اول، سه چالش وجود دارد: یکی، اینکه هویت علم و معرفت در گروی بهرهمندی از روش تجربی قرار گرفته است. دوم، اینکه ارزشها کاملا خارج از حوزه علم و معرفت دانسته شده و سوم، اینکه هرگونه ورود معرفتی پیشفرضها به عرصه علم نفی شده است. در محور دوم، مهمترین چالش، تبیین معرفتزا بودن گزارههای موجود در متون دینی است. با پذیرش این امر، قلمروی دین با علم تداخل جدی دارد. از اینرو، علم دینی نهتنها ممکن است، بلکه اساسا علم نمیتواند به گزارههای دینی بیاعتنا باشد. از اینرو، مفهوم «علم دینی»، نه از حیث «علم» بودن و نه از حیث «دینی» بودن به هیچ تناقض و نابسامانیای مبتلا نمیباشد.
Since some of the basic fundamentals governing modern sciences conflict with Islamic fundamentals of knowledge، the introduction of modern sciences، particularly humanities، into our country has been accompanied with different challenges from the onset. Some thinkers have introduced the development of “Religious Science” as a way to face these challenges. Therefore، the most important questions are: What is the meaning of “religious science”، and under what circumstances it would be possible?”
Epistemological principles of possibility of religious science are divided into two groups: basic principles of epistemology، and basic principles of theology. There are three challenges in the case of basic principles of epistemology. First، the identity of science and knowledge is bound to using empirical method. Second، values are believed to be completely out of the realm of science and knowledge. Third، any epistemological approach of presuppositions into the realm of science is rejected. In the case of the basic principles of theology، the most important challenge is defining the knowledge-creating character of propositions existing in religious texts. If we accept that these propositions can create knowledge، then the realm of religion seriously overlaps with the realm of science. Therefore، religious science is not only possible، but also science essentially cannot be indifferent to religious propositions. So، the concept of “religious science” is not affected by any contradiction and confusion، both with respect to being “religious” and “sciences”.
خلاصه ماشینی:
"در برابر، بر اساس دیدگاههایی که منکر معرفتزایی گزارههای دینی هستند، از آنجا که بحث علم، بحث معرفت است، هیچ نسبتی بین علم و دین در مقام ذات خویش وجود نخواهد داشت؛ و اگر سخن از نسبت آنها به میان میآمد، تنها به معنای تعامل فرهنگی دو نهاد مختلف در جامعه (نهاد علم و نهاد دین) بود که غالبا نوع نگاه رایج به دین در مکاتب مختلف غربی و حتی در حوزه فلسفه دین، چنین نگاهی است، و چون این مبنا برای برخی افراد منقح نشده، ناخودآگاه علم دینی را در همین ادبیات مطرح میکنند؛ یعنی به عنوان یک تأثیرگذاری فرهنگی بر علم و نه به عنوان تعامل دو سلسله گزارههای معرفتی.
امکان دینی قلمداد کردن پارهای از دستاوردهای معرفت بشری تاکنون آشکار شد که آموزههای حاصل از متون مقدس دین (آیات و روایات) در زمره علم و معرفت دینی به حساب میآیند، اما آیا علم و معرفتی که شایسته اتصاف به وصف «دینی» باشد، منحصر در این آموزهها نیست؟ به تعبیر دیگر، تا اینجا درباره علم دینی از زاویه ورود گزارههای دینی به عرصه علم بحث شد، اما مسئله را میتوان از زاویه جایگاه دین هم مطرح کرد که آیا صرف ورود تعدادی گزاره در یک علم، مصحح دینی دانستن آن علم است؟ ضرورت این بحث از آن روست که به سبب رواج سنتی اصطلاح علم دینی در خصوص علومی، همچون فقه و تفسیر، برخی بر این باورند که علم دینی فقط علمی است که از آیات و روایات بحث کند و از عقل صرفا به عنوان ابزار فهم متن استفاده کند و بنابراین، صرف استفاده موردی از آیات و روایات، در علمی که عمدتا از سایر ابزارهای کسب معرفت، همچون حس، برهان یا شهود، استفاده میکند،، مصحح اعطای عنوان «دینی» به آن علم نیست."