چکیده:
فراسکولاریسم و یا پذیرش حضور دین در یک جامعة سکولار، ایدهای است که امروزه برخی متفکران لیبرال از آن سخن میگویند. یورگن هابرماس، از جمله کسانی است که به طرح این ایده پرداخته و چگونگی حضور دین در جهان مدرن و نقش و جایگاه آن را مورد بحث قرارداده است. هرچند تلاش وی عمدتا این است که عصر دین را خاتمه یافته اعلام نموده و عقل را جایگزین آن نماید، اما در آثار و اظهارات اخیر خود راجع به دین، تا حدودی دیدگاه گذشتة خویش را تعدیل نموده و برخی کارکردهای بیبدیل دین را مورد تأکید قرار داده است. وی به نقش دین در معنا بخشی به زندگی اشاره نموده و پذیرفته است که زبان دینی، در عرصة اخلاقیات از یک توانایی و ظرفیت فوق العاده برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشی نمود. با این وجود، اظهارات جدید هابرماس را در این مورد نمیتوان به مفهوم پیدایش یک تحول واقعی در نگرش وی راجع به دین دانست. وی همچنان دین را از نگاه یک فرد سکولار نگریسته و نه تنها جایگاهی بسیار محدود و حاشیهای به آن اختصاص میدهد، بلکه سعی میکند همان کارکردهای معنایی و اخلاقی دین را نیز کاملا به افق سکولار ببرد. این مقاله، دیدگاههای وی را در این زمینه طرح نموده و به ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن پرداخته است.
Nowadays، some liberal thinkers talk about post-secularism، or accepting the presence of religion in a secular society. Among them is Jürgen Habermas who has proposed this idea and discussed about the circumstances of the presence of religion in modern world and its role and position. Although، he tries mostly to declare the end of the age of religion، and to replace the religion with reason، he has modified his previous views and emphasized on some of the unique functions of religion in his recent works and remarks. He has referred to the role of religion in giving meaning to the life، and accepted that religious language has an extraordinary ability and capacity in the realm of ethics، which cannot be disregarded. However، his recent remarks cannot be regarded as the emergence of a real evolution in his attitude toward religion. He continues to see the religion from a secular thinker’s point of view، and not only allocates very limited and marginal position to religion، but also tries to explain the very same moral and spiritual functions of religion in secular terms. Present paper discusses his views on these issues and evaluates their strong and weak points.
خلاصه ماشینی:
"ویژگیهای جامعه فراسکولار هابرماس، ویژگیهایی را برای جامعۀ فراسکولار بیان نموده که نشان میدهد این جامعه، در عرصههای اساسی خویش همچنان سکولار است با این حال، دین نیز میتواند حضور خود را در آن تداوم بخشد.
393 عقل سلیم و علم در اندیشۀ هابرماس، عقل سلیم در برابر علم نیز همان موضعی را اتخاذ میکند که در برابر دین اتخاذ کرده بود؛ بدین معنا که عقل از یکسو، میکوشد فاصلۀ خود را با علم حفظ نموده و «چارچوب دانش روزمره را که به خودفهمی گویندگان و کنشگران مربوط است، از تعرض نظریههای علمی که بر زیست جهان تحمیل میشود، حفظ کند» و از سوی دیگر، علم «در مقام کارگزار عقل سلیم عمل نموده و باید بدون هیچ ملاحظهای آن را آگاه کند».
این پرسش مطرح است که رابطۀ خصومتگونه و رقابتآمیز میان علم و دین، در مقطعی از تاریخ جوامع اروپایی، چگونه میتواند معیار داوری کلی در بارۀ رابطۀ علم و دین باشد؟ به عبارت دیگر، چگونه میتوان شیوۀ برخورد کلیسا و متولیان آن را با علم جدید و اندیشمندان علمی، به معنی خصومت میان خود دین بطور کلی و علم تلقی نمود؟ مشکل دیدگاه هابرماس و امثال وی این است که، نه تنها تفاوتی میان دین حقیقی و آنچه تحت عنوان «دین»، بر جوامع غربی طی قرون وسطی حاکمیت داشته، قایل نمیشوند، بلکه سعی میکنند نتایج مشاهدات و مطالعات خود را در این زمینه به ادیان و سایر جوامع نیز تعمیم دهند."