چکیده:
شاهنامه به عنوان یک اثر اسطوره ای ـ حماسی در ادبیات داستانی معاصر ایران همچنان تاثیر شگرف خود را دارد و داستان های آن به شیوه های گوناگون در داستان بلند و کوتاه امروز بازتاب یافته است. این بازتاب به گونه ای است که به داستان ها هویتی ایرانی بخشیده است و نمونه آن را می توان در داستان کوتاه شب سهراب کشان اثر بیژن نجدی به خوبی مشاهده کرد. اسطوره حماسی «رستم و سهراب» بن مایه این داستان واقع شده است و خود را در شخصیت ها، مکان، رویداد و زاویه دید داستان نمایانده است و شخصیت های دیگر شاهنامه مانند «اسفندیار»، «سیاوش»، «تهمینه» و خود «فردوسی» با سبک ویژه نویسنده در شب سهراب کشان حضور دارند. این گفتار به تحلیل این داستان کوتاه و پیوند آن با داستان اسطوره ای - حماسی «رستم و سهراب» و دیگر پهلوانان شاهنامه می پردازد.
خلاصه ماشینی:
نویسنده مطابق شیوة معمول خود کـه همـه چیـز را جانـدار و زنده می انگارد، در این داستان همراه جماعتی از مردم روستایی بی نشان با حضـور یـک نقـال پیـر بـه نـام «سـید»، فردوسی و قهرمانان بزرگ شاهنامه مانند «رستم »، «سهراب »، «سیاوش » و «اسفندیار» را زنده می کنـد و در مـاجرایی که منجر به کشته شدن «مرتضی »، قهرمان لال داستان و سید نقال می شود، آنها را شرکت مـی دهـد.
عبارت «پرده آن قدر بزرگ بود که سید توانست آن را روی تپه بیرون میدان دهکـده بـین دو سپیدار آویزان کند» (نجدی ١٣٧٣: ٣٥) می تواند به این مفهوم دلالت داشته باشد و در واقع پـرده نمـادی از بخـش اساطیری و حماسی شاهنامه است که معروف ترین داستان های آن را در این پرده می بینیم ؛ داستان هایی که ذهن و زبان مردم ایران زمین بیش از هزار سال است که با آنها آشناست .
مهدی اخوان ثالث (١٣٦٩-١٣٠٧) دو شعر معروف «خوان هشـتم » و «آدمـک ١ و ٢» را در تـأثر ایـن واقعـه سرود که در آن آدمک کارتونی در نقش رستم و زال و فرامرز و سهراب جای نقـال آتشـین نفـس قهـوه خانـه را گرفته است و از «آن مرد نقال آن صدایش گرم ، نایش گرم / آن سکوتش ساکت و گیرا/ و دمش ، چونان حـدیث آشنایش گرم / آن برافشانده هزاران جاودانه موج / با بم و زیر و حضیض و اوج / راه می رفت و سخن می گفـت » (اخوان ثالث ١٣٧٠: ٦٠-٦١) دیگر خبری نیست و در میان فضای کسالت آور قهوه خانه و نگاه هـای سـرد، «از درون جعبه جادوی فرنگ » (همان : ٨٥) این آدمک کارتونی خود را «نقال امروزین » معرفی می کند.