چکیده:
سیر نقد یونانیان، شکوفایی علمی عظیمی را میان منتقدان عرب عصر عباسیان به سبب شیوع کارهای ترجمه و نقل تمامی آثار عملی باقیمانده از آثار یونانیان که محفوظ مانده بودند، به ویژه کتاب شعر و سخنوری، موجب شد. کمترین شکی وجود ندارد که اعراب این دو کتاب را می شناختند و از محتویات آنها که آرا و نظریات ارسطو را درباب شعر یونانی و سخنوری یونانی دربر می گرفت آگاهی داشتند. به نظر می رسد که ادبیات عرب به خصوص در دوره عباسیان، تح تتاثیر یونانیان، به ویژه در فلسفه و منطق، باعث ایجاد بعضی جه تگیری های فکری در زندگی عقلی اعراب شد، که در شکوفایی علم کلام نزد اعراب و نیز پیدایش فلسفه اسلامی سهیم بود. بر همین اساس، به طور حتم، عرصه ادبیات عرب در محاصره تاثیر فرهنگی ای قرار داشت که در محیط های فکر عربی و اسلامی رواج یافته بود و آن فرهنگی بود که تنها به آثار فکری عربی یا اسلامی اکتفا نمی کرد، بلکه تمامی آنچه اعراب از آثار یونانیان و دیگران بهدست آورده بودند را دربر می گرفت و این گونه بود که ادبیات عرب توانست حیات فکری جدیدی را به تصویر بکشد. قدام به نجعفر یکی از منتقدان برجسته عصر عباسی اول است که در افکار نقادانه خود از اندیشه های ارسطو، افلاطون و نیز نقادان دیگر عصر خویش بهره برده است. در مقاله حاضر، اندیشه های مهمی که باعث شد بسیاری از علمای بزرگ بلاغت بعد از وی از او تبعیت کنند، بررسی می شود.
Qudāme-bin-Ja`far is one of the brilliant critics of the Abbasid era who applied Aristotle and Plato’s considerations in his critical ponderations and the present article discusses the main reasons which caused the literary men after him to follow his way.
خلاصه ماشینی:
"بگذریم از اینکه فرهنگ یونانی بود که او را به ایجاد قضیۀ«معنی»به خصوص در رسالهاش با نام «جوابی به ابن معتز در آنچه ابا تمام را عیب گفته است»واداشت؛با علم به اینکه پیوند او با ثعلب یا دیگر علمای قرن سوم،او را در به دست آوردن نکتههای ادبی مهمی یاری کرد که به قصد استخراج بیشتر آرای نقدی خود در آنها تعمق میکرد.
او سر انجام نظریۀ ارسطو در فضیلت را که اعتقاد دارد بین دو رذیلت واقع میشود، تأیید میکند؛همچنین،به ستایش از غلو در شعر و شکلهای مختلف مدح اشاره میکند و آنها را با توجه به کسانی که هدف مدح شعرا قرار میگیرند،همانند خلفا،امرا،وزرا، نویسندگان،رهبران،فرماندهان،اهل بادیه و صحرا و شهر نشینان،تقسیم میکند و روشن میکند که بر شاعر است که در بخشی از معانی آنها را بیاورد که البته این نیز از تأثیرات ارسطو است.
تعداد فراوانی از شاعران بزرگ از استعاره استفاده کردهاند اما به این زشتی نبوده است و ناقد میتواند دربارۀ استعارات آنها توجیهی پیدا کند،مانند شعر امری ءالقیس هنگامی که با شب صحبت میکند: فقلت له لما تمطی بصلبه#و اردف اعجازا و ناء بکلکل من با شب هنگامی که دراز کشیده بود و دست و پاهایش را کش میداد و به کندی حرکت میکرد،صحبت میکردم.
عدم توجه به حالت روانی قدامة بن جعفر در ابداع فنی شعر،هیچ توجهی به حالت روانی شاعر و شنونده نداشت؛ که این امر باعث تعجب است،به ویژه اینکه میدانیم قدامه با فلسفۀ یونانی ارتباط شدیدی داشت و به خصوص از نظریۀ مثل و خیال افلاطون و ارسطو و تفسیر آن توسط فلاسفۀ مسلمان آگاهی داشت."