چکیده:
داستان رستم و اسفندیار، یکی از زیباترین و جذابترین داستانهای شاهنامه فردوسی است. مکبث نیز نمایشنامه ای است معروف از شکسپیر. این دو اثر ادبی، از جهاتی دارای وجوه اشتراک هستند. مقاله ی حاضر، تلاشی است برای بررسی وجوه اشتراک داستانهای رستم و اسفندیار و مکبث، با تکیه بر سیر روایت، رخدادها و شخصیتهای این دو اثر.
خلاصه ماشینی:
oohay@l-naimehsah تاریخ دریافت:88/7/13،تاریخ پذیرش:88/8/27 مقدمه داستان رستم و اسفندیار-یکی از جذابترین داستانهای شاهنامه-را،میتوان از جهاتی با نمایشنامۀ مکبث مقایسه کرد.
خالق هر دو اثر،از بزرگترین ادیبان جهان هستند و هر دو بنهحوی از روایت تاریخی برای آفرینش ادبی الهام گرفتهاند: داستان رستم و اسفندیار در الفهرست،از جمله کتب تاریخی پهلوی است که به عربی نقل شده.
حوادث نمایشنامۀ مکبث کمتر از رخدادهای داستان رستم و اسفندیار است اما بنمایهها تا حدی شبیه هستند.
و ظاهرا این یکی از وجوه اختلاف خاندان لهراسب و خاندان زال بود که در گفتوگوی رستم با اسفندیار،پیش از نبرد هم مشاهده میشود: {Sچه نازی بدین تاج لهراسبی#بدین تازه آیین گشتاسبیS} (شاهنامه،ج 5،ص 354) مکبث نیز از خاندان پادشاهی نیست،و فقط خویشاوند پادشاه دنکن است؛اما براساس رسم آن روزگار اسکاتلند،پادشاهی به او میرسد و او با خیانت و قتل به این مقام دست مییابد.
توصیف رستم از زبان اسفندیار: {Sز گاه منوچهر تا کیقباد#همه شهر ایران بدو بود شاد# همی خواندندش خداوند رخش#جهانگیر و شیراوژن و تاجبخش# نه او در جهان نامداری نو است#بزرگ است و با عهد کیخسرو استS} (شاهنامه،ج 5،ص 303) با این همه،اسفندیار نمیتواند پدر را از این فرمان شوم منصرف کند و البته خود نیز نمیتواند از پادشاهی دل بکند.
(شکسپیر،1351:30) بنابراین،هم اسفندیار و هم مکبث برای رسیدن به آنچه میخواهند،شرافت انسانی را نادیده میگیرند؛اسفندیار،حرمت و سابقۀ خدمت و از همه مهمتر،آزادی رستم را؛و مکبث، قدرشناسی،درستکاری و پاکی طبع پادشاه دنکن را.
نتیجه داستان رستم و اسفندیار و نمایشنامۀ مکبث هر دو،در شمار بهترین تراژدیهای جهان هستند.