چکیده:
مقاله حاضر، پژوهشی است در گزاره های اندیشمندانه دو نویسنده مشهور از شرق و غرب است که در بسیاری جهات شبیه هم بوده و گاهی در نقطه مقابل هم ایستاده اند: یکی میلان کوندرا ـ نویسنده و متفکر مشهور اهل جمهوری چک ـ و دیگری، محمود دولت آبادی ـ از نویسندگان مطرح معاصر ایران ـ که با توجه به ترجمه اکثر کتاب هایش به زبان های دیگر، شهرت جهانی دارد. شباهت و همسانی افکار فلسفی شخصیت های اصلی دو کتاب با عناوین سلوک (از دولت آبادی) و مهمانی خداحافظی (از کوندرا) بحث اصلی این تحقیق است که با شاهد مثال هایی عینی تطبیق داده شده اند.
The present article studies the ontological considerations of two philosophical characters in the novels “Deportment” by Mahmoud DolatAbadi and “Goodbye Party” by Milan Condra. These two writers are from east and west and there are similarities and sometimes opposing ideas in their works. DolatAbadi is one of the famous contemporary Iranian writers whose books have been translated into different languages and Condra is from Czech Republic.
خلاصه ماشینی:
"اندیشههای هستی شناسانه در رمانهای سلوکدولتآبادی و مهمانی خداحافظی میلان کوندرا احمد ابومحبوب* شهرام پناهی** چکیده {IBمقالۀ حاضر،پژوهشی است در گزارههای اندیشمندانۀ دو نویسندۀ مشهور از شرق و غربکه در بسیاری جهات شبیه هم بوده و گاهی در نقطۀ مقابل هم ایستادهاند:یکی میلانکوندرا-نویسنده و متفکر مشهور چک-و دیگری،محمود دولتآبادی-از نویسندگانمطرح معاصر ایران-که با توجه به ترجمۀ اکثر کتابهایش به زبانهای دیگر،شهرتجهانی دارد.
oohay@873lihanaP تاریخ دریافت:89/3/8؛تاریخ پذیرش:89/6/14 اندیشههای هستی شناسانه در رمانهای سلوکدولتآبادی و مهمانی خداحافظی میلان کوندرا احمد ابومحبوب* شهرام پناهی** چکیده {IBمقالۀ حاضر،پژوهشی است در گزارههای اندیشمندانۀ دو نویسندۀ مشهور از شرق و غربکه در بسیاری جهات شبیه هم بوده و گاهی در نقطۀ مقابل هم ایستادهاند:یکی میلانکوندرا-نویسنده و متفکر مشهور چک-و دیگری،محمود دولتآبادی-از نویسندگانمطرح معاصر ایران-که با توجه به ترجمۀ اکثر کتابهایش به زبانهای دیگر،شهرتجهانی دارد.
(همان،ص 257) میلان کوندرا که با خلق تصاویر فوق،به شدت تحتتأثیر یاکوب قرار گرفته و همزادافکار فلسفی خود را یافته است،هدف از زندگی کردن را،حتی در اوج بیاعتقادی و پوچی،«یافتن زیبایی»میداند: آن زن نه تنها به عنوان زنی زیبا،بلکه به مثابه خود زیبایی پدیدار شده بود و به او فهماندکه این مکان-حالا و اینجا-وجود دارد که بهگونهای متفاوت و برای هدفهایی متفاوت ولی فرق بارتلف با ابله این است که او نه بیمارگون است نه هیستریک،و در رابطهاش باخدا،تمجید لذتطلبانۀ خوشیهای زمینی غالب است.
(همان،ص 257) میلان کوندرا که با خلق تصاویر فوق،به شدت تحتتأثیر یاکوب قرار گرفته و همزادافکار فلسفی خود را یافته است،هدف از زندگی کردن را،حتی در اوج بیاعتقادی و پوچی،«یافتن زیبایی»میداند: آن زن نه تنها به عنوان زنی زیبا،بلکه به مثابه خود زیبایی پدیدار شده بود و به او فهماندکه این مکان-حالا و اینجا-وجود دارد که بهگونهای متفاوت و برای هدفهایی متفاوت زندگی کرد."