چکیده:
افسانه ها و حماسه های اسطوره ای با بن مایه نبرد پدر و پسر، از مضامین مهیج اقوام آریایی و انعکاسی از پیکار مجاز و حقیقت هستند. وجود سلسله شباهات بی شمار بین حماسه رستم و سهراب و سروده ژرمنی هیلدبراند، حیرت و توجه بسیاری از محققین شرق و غرب را طی دو قرن اخیر معطوف خویش ساخته است. جستار حاضر، تلاشی است تا از گذر بررسی تطبیقی این دو حماسه، شناخت بیشتری در زمینه ریشه یابی کهن الگوها، چگونگی راه یابی و تثبیت آنها در بین ملل خویشاوند و یا احتمال الگوپذیری آنها از یکدیگر حاصل شود.
خلاصه ماشینی:
از جمله عوامل بروز چنين تنش هايي علاوه بر موارد ١٠٠ فوق ظهور عقايد و افکار جديد و پايبندي هر يک از طرفين به قوانين و سنن کهن است که بعضا بر پيوندهاي خانوادگي ارجح شناخته مي شوند و براي مثال در حماسة معروف هيلدبراند، سرودة آلماني که در قرن هشتم به رشته تحرير درآمده است ، قانون شرافت جنگي بر پيوند خوني و خانوادگي غلبه کرده و هيلدبراند فرماندة بزرگ جنگي ، تنها پسر خود را که شرافت ژرمني پدر را به سخره گرفته آگاهانه به ضرب شمشير از پاي درمي آورد، اگرچه بر اين واقعيت نيز آگاه است که با اين عمل دودمان خود را منقرض ميکند.
حماسة رستم و سهراب شاهکار بي بديل شاعر بزرگ ابوالقاسم فردوسي نيز نمونة ديگري از نبرد خونين پدر و پسر است که به علت شباهت هاي محتوايي بسيار با سرودة هيلدبراند، محققين بسياري را به تأمل و بررسي اين دو اثر واداشته است .
Georg Baeseck شهير آلماني در کتاب خود با عنوان ”سرودة هيلدبراند“ ابراز مي دارد: «سالم به جاي مانده سرودة هيلد براند که همچون تاج افتخار بر سر ادبيات ژرمني مي درخشد، بي شک معجزه اي ِ شگفت آور و زيباست !» (بئسک ، ١٨٩٧: ١) دستنوشته اي که اين سروده بخش واپسين آن را تشکيل مي دهد در کتابخانة صومعه اي به نام ”فولـدا“ کشف شده است .