چکیده:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از طرفی حافظ، خداوندگار غزلهای عاشقانه - عارفانه است. موضوع عرفان از لطیف ترین و بااهمیتترین موضوعات بشری است و آن، دستیابی به کنه حقیقت و فناشدن در ذات حضرت معشوق است. هدف عرفان و عارف رسیدن به صفای باطن، فانی شدن از صفات رذیله و غرق شدن در دریای حضرت حق از طریق کشف و شهود، و نایل شدن به معرفت حقیقی و اتحاد با حضرت حق است که اهمیت این موضوع و شباهتهایی که میان اندیشههای خواجه شیراز و ابن فارض وجود دارد، باعث شد تا نگارنده به بررسی تطبیقی مفهوم عرفانی «فنا» در «دیوان» حافظ و «تائیه» کبری ابن فارض حموی بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"{Sآن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع# جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبودS} (حافظ،1382:210) ب)اما لفظ«فنا»در مفهوم عرفانی در«دیوان»حافظ زیاد بکار رفته است: {Sدر بیابان فنا گم شدن آخر تا کی#ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریمS} (همان:373) {Sدر ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است#تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستمS} (همان:313) {Sگفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم#گفت آن زمان که نبود جان در میانه حایلS} (همان:307) {Sتا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی#یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستیS} (همان:435) ج)حافظ بارها به فنای صفات بشری،خودفراموشی و فنا فی الله اشاره دارد؛از جمله در این ابیات: {Sزان بیشتر که عالم فانی شود خراب#ما را ز جام باده گلگون خراب کن...
نتیجۀ فنای عاشق رسیدن به حیات جاودان است،حافظ اعتقاد دارد که با مرگ و فنا نه تنها زندگی عاشق به پایان نمیرسد،بلکه آدمی در جوار قرب الهی ساکن میشود و از نعمتهای حضرت خداوندی بهرهمند میشود چنین میگوید: {Sهرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق# ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ماS} (حافظ،1382:12) {Sگوهر معرفت آموز که با خود ببری#که نصیب دگرانست نصاب زر و سیمS} (همان:364) {Sجز دل ما کز ازل تا به ابد عاشق رفت#جاودان کس نشنیدیم که در کار بماندS} (همان:180) {Sچنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست# روم به روضۀ رضوان که مرغ ان چمنمS} (همان:343) ب)دومین حال فنا این است که سالک از تمام موجودات،افکار و احساسات و حتی از خود نیز بیخبر و در ذات حضرت دوست مستغرق شده و به مشاهدات صفات الوهیت بپردازد."