چکیده:
نظر به اهمیت بررسی دانشگاهها به منزله سازمانهای یادگیرنده در جوامع کنونی و نیز شناسایی نقاط قوت و ضعف این نهادها به منظور بهبود فعالیتهای آنها در سازگاری با تغییرات و تحولات سریع، پژوهش حاضر به مطالعه این موضوع اختصاص یافته است. مبنای نظری این مطالعه، رویکرد مایکل مارکوارت به سازمان یادگیرنده به دلیل جامعیت و تفکر سیستمی حاکم بر آن بود. هدف پژوهش بررسی میزان برخورداری دانشگاه شهید چمران اهواز به عنوان یک نظام آموزشی از ویژگیهای سازمان یادگیرنده در دو زیرنظام دانش و فناوری بود. روش توصیفی- پیمایشی برای انجام دادن این پژوهش انتخاب شد. جامعه آماری پژوهش اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید چمران بودند که 300 نفر از آنان به روش نمونه-گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. از گروه نمونه، 220 نفر پرسشنامه را تکمیل کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر مبنای پرسشنامه مارکوارت، مرور ادبیات تحقیق و مشورت با صاحبنظران تهیه شد. این پرسشنامه مشتمل بر 50 گویه و دارای طیف لیکرتی (پنج درجه ای) است. پایایی پرسشنامه با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (برای سوالات وضعیت موجود 973/0 و برای سوالات وضعیت مطلوب 980/0) تایید شد. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش، تی زوجی به کار گرفته شد. یافته ها نشان داد بین وضعیت موجود دانشگاه شهید چمران اهواز به لحاظ برخورداری از شاخصه های سازمان یادگیرنده با وضعیت مطلوب تفاوت معناداری وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال،دیدگاه استراتژیک ماتلی )0002,yaltaM( به مدیریت دانش و توسعه جمعی و فردی مبتنی بر یادگیری،یادگیری غیر رسمی لی،راک،چامپیون،فولر،گابل و هچر )9002,rehctaH&elbaG,relluF,noipmahC,ekarB,iL( و آموختن از استراتژیهای سازمان از مامفورد )0002,drofmuM( از این دست به شمار میروند.
مارکوارت نخستین تلاش مدیران سازمان را برای ایجاد یک سازمان یادگیرنده تلاش به منظور دستیابی و کسب اطمینان از وجود داشتن خرده نظامهای پنجگانه(ابعاد اصلی یک سازمان یادگیرنده)در حد مطلوب و متوازن میداند؛لذا،با توجه به تأثیر ویژه و متقابل مدیریت دانش و فناوری و اینکه این دو زیرنظام به مثابه ابزاری در سازمانهای یادگیرنده و زیرنظامهای دیگر عمل میکنند،بنابراین،هدف اصلی این پژوهش تشریح و توصیف این خرده نظامها و بررسی میزان برخورداری دانشگاه شهید چمران از ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده در دو زیرنظام مدیریت دانش و فناوری به عنوان دو زیرنظام از ابعاد پنجگانه مدل مارکوارت بود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) یافتههای جدول 3 نشان میدهد که چون مقدار t مشاهدهشده برای مؤلفههای فناوری با درجههای آزادی مربوط در سطح معناداری 0/05< p قرار دارد،لذا،بین میانگین وضعیت موجود و مطلوب هردو مؤلفه زیرنظام فناوری؛یعنی کاربرد فناوری در توسعه یادگیری و کاربرد فناوری در مدیریت دانش تفاوت معناداری وجود دارد و بنابراین،این فرضیه تأیید میشود.
همچنین،این نتیجهگیری با نتایج پژوهش ونگ و تیرنی ,yenreiT&gnoW( )1002 که سه مانع اصلی برای ایجاد محیط سازمان یادگیرنده در دانشگاه را فرهنگ سازمانی،ساختار سازمانی و چالشهای سیاسی میدانند و نیز بر اساس یافتههای تحقیقی در خصوص ارزیابی چشمانداز تغییرات ساختاری در تحصیلات تکمیلی،حتی تأثیر مسائل سیاسی را بیشتر از مقوله ساختار و فرهنگ برآورد میکنند،همخوانی دارد."