چکیده:
اولین قصیده دیوان فرخی سیستانی در توصیف ابر را شاعران بسیاری تقلید کردهاند. در این پژوهش تلاش نویسندگان بر این بوده است تا با بکارگیری بخشی از آموزههای زبانشناسی سیستمیـ نقشگرا بخش نخست (تغزل) این قصیده را، که سه شاعر قریب به عهد فرخی (ازرقی، مسعود سعد، امیرمعزی) تقلید نموده به همراه سروده خود فرخی، مورد بررسی قرار دهند؛ بویژه اینکه در میان این افراد، ازرقی به نوآوری در عرصه ادبیات معروف است، و معزی به تقلید محضـ اگر نگوییم سرقتـ از دیوان فرخی و عنصری متهم است؛ تا علاوه بر ارائه تحلیلی علمی و عینی، از خلاقیت، نوآوری یا تقلید صرف، تا حدودی به روشن شدن بخشی از این موضوع نیز کمک شود. شک نیست که بسیاری از دقائق و ظرافتهای ادبی، هنری و تأویلی را نمیتوان به شیوهای عینی و تنها از طریق تحلیلهای زبانی عرضه کرد، اما باید پذیرفت بسیاری از روشها، ابزارها، دیدگاههای زبانشناسانه در درک و فهم متون ادبی کارگشاست و مانع قضاوتهای ذوقی میشود.
The first ode in Farrokhi Sistani’s Divan is a poetic description of clouds. It has been imitated by many poets. The authors of the present research have studied the first part of the ode (Taqazzol)، which has been imitated by three poets close to Farrokhi’s time- Azraqi، Masoud Sa’d، Amirmo’ezy- comparing them with Farrokhi’s own poem، in the framework of systemic–functional linguistics. Since Azraqi is known for his poetic innovations and Amirmo’ezy is accused of sheer imitation – if not literary theft – of Farrokhi’s Divan and Onsory’s، the research can also provide a scientific and objective analysis of creativity، innovation or sheer imitation. No doubt many literary artistic beauties and fine points cannot be explained through linguistic analysis. However، most linguistic approaches، methods، and tools are useful for understanding literary texts preventing subjective evaluations and judgments.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش، ما نخست، بهصورت بسیار مختصر، سیر پژوهشهای زبانشناسی نوین از واژه تا بافت را مرور کرده، سپس بر اساس دیدگاههای زبانشناسی سیستمیـ نقشگرا به ویژه آراء هلیدی تغزل یکی از قصاید معروف فرخی سیستانی را که سه شاعر دیگر زبان فارسیـ تقریبا نزدیک به روزگار فرخیـ دقیقا با همان وزن عروضی و با همان موضوع تقلید کردهاند، بررسی، تحلیل و نقد میکنیم تا میزان تقلید، نوآوری و خلاقیت هرکس تا حدودی آشکار گردد؛ خصوصا این که یکی از این شاعران مقلد، در ادبیات فارسی نوآور، و یکی به سرقت آثار دیگران از جمله همین فرخی مشهور است(1).
باتوجه به زمان و وجه فعل، به نظر میرسد زمانی را که ازرقی در سراسر این قسمت برگزیده، کاملا متناسب متن، موضوع و مشارکت مخاطب است زیرا زمان در سروده فرخی گذشته است و گویا عمل، پایان یافته و امکان مشارکت خواننده تقلیل یافته است، مسعود سعد نیز دو زمان گذشته و مضارع را تلفیق کرده ولی زمان گذشته بر شعر حاکم است.
به عبارتی او در اکثر اوقات، مشارک کنشپذیر را وارد فرایند کرده و در اغلب ابیات به این موضوع توجه داشته است، ضمن اینکه وی در همه ابیات فعل را ذکر میکند و عمدتا این فعل مبین عملی فیزیکی یا به تعبیری عینی است؛ این امر باعث میشود تا ساختار توصیفی شعر پر جنبشتر و عینیتر به نظر برسد و خواننده تنها در روند بازنمایی متن و توصیف آن از طرف شاعر قرار نگیرد، بلکه خود زمان، فرایند، کنشگر و کنشپذیر نیز، کیفیت فرایند را نشان دهند؛ به همین علت ملاحظه میشود تعداد کنشگرها نیز در سروده ازرقی بیشتر و متنوعتر است.