چکیده:
نوشتار حاضر با بیان هدف و نحوه خلقت عالم و اینکه خداوند خالق عالم است نه فاعل عالم، توحید افعالی خداوند که به معنای نفی فاعلیت تام از ماسوی الله است را مورد بررسی قرار می دهد و بعد از تشریح این مسئله که تنها موثر حقیقی در عالم خداوند است، به تبیین معنای قضاء و قدر و نقش انسان در رخدادها و رویدادهای حادث در زندگی او می پردازد. در پایان نیز این نتیجه را به دست می دهد که حوادث عالم وجوب و حتمیت خود را از جانب خداوند و بر طبق قانون علیت دریافت نموده، هرگونه صدفه و اتفاقی منتفی است و از جمله عللی که در افعال انسان موثر است و در واقع مکمل تامیت انسان در افعالش می باشد، اختیاری است که طبق قضاء و قدر الهی برای انسان حتمیت و وجوب یافته و انسان را قادر ساخته تا در طول تاثیر خداوند موثر در افعالش گردد؛ لذا نه جبری در کار است و نه اختیار مطلق.
Explaining the goal and way of creation and regarding God as a creator not as an agent، this paper has studied God`s unity in action meant by negating free and full agency from all but God. Having proved the fact that the only real efficient of the universe is God، it explains the part of human being in what happens in his life with regard to predestination and destiny. As is understood، events in the universe are Divinely qualified with necessity in accordance with the fundamental principle of cause and effect. One، therefore، cannot agree with any chance or accident. In this way، the causes affecting human actions are to be regarded as the will that has been necessitated to him according to Divine destiny and predestination and has made human being able to be of affection in his action. Thus there is neither determinism nor free will.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا ممکن است سؤال شود که اگر خداوند براساس حکمت و اختیار خویش جهان را خلق کرده و حکمت و ختیار نیز ذاتی خداوند و غیرمسلوب از او است،آیا میتوان گفت که خلق خداوند نیز قدیم است در حالی که تعدد قدماء محال است؟جواب سؤال چنین است: خداوند خالق هستی است و خلقت عالم از خداوند به نحو ضرورت و وجوب میباشد،اما باید دانست که منظور از ضرورت و وجوب این نیست که الزامی خداوند را مجبور به خلق جهان کرده،چرا که بیان شد خلقت جهان براساس حکمت و اختیار خداوند است و باید گفت که «اساسا هیچ چیزی برا حق تعالی به نحو الزام واجب نیست»(سهروردی،1375،الواح عمادی،ج 2، ص 160)،بلکه ضرورت در اینجا به معنای عدم تخلف معلول از علت تامه است و این ضرورت و وجوب یک قانون کلی در مورد تمامی علل و معالیل است و معلوم تا از جانب علت تامهاش ضرورت و وجوب پیدا نکند وجود پیدا نخواهد کرد(طباطبائی،1383،ج 1،ص 205-202)پس وجود هر حادثهای متوقف بر وجوب آن است."